قابل توجه شهردار محترم تهران جناب آقای قالیباف به جای جمع کردن آنتن bts جنجال سیاسی این مطلب رو بخوان و در تهران اجرا کن
تقریبا هر کدام از ما یک تلفن همراه برای خود داریم که شاید مهمترین وسیله ارتباطی محسوب میشود، اما به ازای تلفن‌های همراهی که در شهر در حال گشت زنی هستند! آنتن‌هایی در گوشه و کنار نصب شده که زیبایی شهر را به هم می‌ریزد و نمایی زشت از یک درخت فلزی در افق دید ما قرار میدهد.
من 30 اسفند به دنیا آمدم
معصومیت رو حال می‌کنید؟ تو زندگیش هیچکی بغلش نکرده از بس خارخاریه! دل آدم یه جورایی کباب می‌شه با دوغ و پیاز و ریحون! در حالی که مشغول شغل ملی خانه تکانی آخر سال بودم و ادکلن وایتکس، تاید و اسکاچ زده بودم به فکرم رسید : «در مورد متولدین 30 اسفند یه مطلب بنویسم! این بنده‌های خدا هر چهارسال یکبار تولدشونه که اون هم اکثرا بقیه یادشون می ره! بذار ما یه عیدی اینجوری بهشون بدیم!» راستی خودم 29 اسفند به دنیا آومدم وشناسنامه ام را اول فروردین گرفتم
خوب که فکر کردم دیدم چه شباهت عجیبی است بین معصومیت آن جوجه تیغی و متولدین روز 30 اسفند! رفتم توی اینترنت و سرچ کردم، اشکم در اومد، یه آقایی نوشته بود: «امسال اسفند، 30 روز است و بعد از چهار سال دوستان و خانواده‌ام میتوانند تولدم را تبریک بگویند. واقعا حکایت من حکایت مسخره‌ای است. روزی که به دنیا آمدم کسی نبود پدرم را راهنمایی کند تا تاریخ تولدم را 30 اسفند ننویسد. مامور ثبت احوال نمی‌دانم چرا هیچی نگفت. من مثال کامل یک عقب مانده تاریخی هستم. هر چهار سال یکبار هویتم در تاریخ ظاهر میشود سپس برای چهار سال دیگر پنهان میشود. بعدها هم که به خارج از کشور رفتم دیگر فرصت اصلاح شناسنامه پیش نیامد و ما ماندیم و تاریخ تولد روز 30 اسفند. روزی که در تقویم‌ها نیست مگر هر چهار سال یکبار. چرا کسی به ما متولدان 30 اسفند فکر نمیکند. به خاطر این تاریخ تولد لعنتی همیشه من رو یک سال بزرگتر از بقیه قرار می‌دادند. به خاطر یک روز لعنتی همیشه یک‌سال زودتر توی سرم می‌زدند. در مدرسه، سربازی، در کنکور. شماها درد مرا نمی‌فهمید. روزی که اصلا وجود خارجی نداشت . حالا اگه متولد 29 اسفند بودم باز خوب بود . نمی‌دونم درکم می‌کنید یا نه؟ من متولد 30 اسفند هستم. من مردی نامریی هستم و تا چهار سال دیگه وجود خارجی ندارم. حکایتم را گفتم شاید از بدبختی‌های کودکی من، شما کمی لبخند بزنید!.»
خدایی شما یاد معصومیت اون جوجه تیغی نیفتادید؟ حالا ما برای اینکه به متولدین 30 اسفند حال بدهیم این مطلب را به آنها اختصاص دادیم، در مورد متولدین 30 اسفند نظر چند تن از دوستان را پرسیدم که خواندن آنها خالی از لطف نیست:
من متولد 22 اردیبهشت هستم، خیلی هم روز و ماه تولدش رونده! هر کسی که متولد 30 اسفنده من حاضرم تاریخ تولدم رو باهاش طاق بزنم، سه میلیون می‌گیرم، یه کم خرج داره ولی خب شماره‌اش رونده!!
چه حالی می‌ده! یعنی مثل المپیک هر چهارسال یک بار جشن تولد می‌گیره! چه حالی می‌ده خیلی کلاس داره!!
تسلیت می‌گم تولدشون رو!!
اگه تو خارجه خب عیبی نداره، بهشون بگه تو کشور ما 30 اسفند همون 15 مهره مثلا!
آقا شما هم وقت گیر آوردید! 30 اسفند که تو تقویم نیست چطور کسی می‌تونه توش متولد بشه! دوربین مخفیه؟ دیروز هم یه آقایی تو تاکسی می‌گفت من جمعه به دنیا اومدم، گفتم داداش! خودتی! جمعه که تعطیله! شما هم برو یکی دیگه رو سوژه کن ما بچه تیزیم و اینجوری سرکار نمی‌ریم!
به هرحال این یک واقعیت است که متولدین 30 اسفند هر چهار سال یکبار میتوانند جشن تولد بگیرند که البته همه یا در حال خرید عید هستند یا دارند هفت سین را می‌چینند و کسی عین خیالش نیست و یادش نمیآید که تولد شهین و مهین و سامان و ساسان مثلا 30 اسفند است! اگر هم کسی یادش بیاید و بخواهد اس‌ام اس بدهد و تبریک بگوید آنقدر خط‌ها شب سال تحویل شلوغ است که عمرا اس‌ام اس نمی‌ره! بعد با خودش می‌گه خب چه عجله‌ایه! چهار سال صبر می‌کنم خط‌ها که خلوت شد اس‌ام اس می‌دم بهش!
پیشنهاد عملی:
میگن یه روز یه ایرانی با یه ژاپنی و یه چینی کل کل می‌کرد، ژاپنی گفت ما یه زیردریایی ساختیم میره تا ته ته اقیانوس؟ ایرانیه و چینیه با تعجب گفتن؛ یعنی می‌خوره به کف اقیانوس؟ ژاپنیه گفت؛ نه خب! کف اقیانوس که نه! یه خورده بالاتر! چینیه گفت این که چیزی نیست، ما تو چین یه هواپیما ساختیم اونقد اوج می‌گیره که از جو خارج می‌شه! ایرانیه و ژاپنیه با تعجب گفتن؛ از جو خارج می‌شه؟؟ چینیه گفت: نه خب! یه کم پایین تر! ایرانیه که عمرا تو کل‌کل کردن کم نمی‌آورد خیلی خونسرد گفت: اینا که چیزی نیست! ما تو ایران با دماغ‌مون غذا می‌خوریم! فک چینیه و ژاپنیه افتاد رو زمین! چشاشون دراومد و با هم گفتن: با دماغ‌تون؟! ایرانیه خیلی خونسرد گفت: نه! یه خرده پایین‌تر!!
حالا دوستان متولد 30 اسفند هم تولدشان را یه خرده بیارن پایین‌تر و 29 اسفند جشن تولد بگیرن! ما با بچه‌های 29 اسفند هماهنگ کردیم که گیر ندن و بذارن شما تو روز اونا جشن تولد بگیرید، فقط در انجام حرکات موزون صرفه جویی کنید چون عواقبش گردن خودتونه‌ها!
اعتماد به نفس:
البته اوضاع بچه‌های 30 اسفند به این بدی که میگن نیست، همین که بفهمید آلبرت اینشتین دانشمند بزرگ هم متولد 30 اسفنده خیلی حال می‌ده نه؟ بالاخره نشون می‌ده که 30 اسفندی‌ها کارشون بیست بیسته! حال کردید که با آلبرت اینشتین تو یه روز به دنیا اومدید؟ خب البته اینشتین 30 اسفند به دنیا نیومده، یه خرده پایین‌تر!!
جایزه:
تولد همه 30 اسفندی‌ها مبارک باشه و امیدواریم پدر و مادرها به فکر رکورد زدن و پز دادن نباشن که «ببینید بچه ما تکه! خاصه! تو 30 اسفند به دنیا اومده! الان که همه از دم سزارین می‌کنن، خب یه روز دیرتر یا زودتر! این بچه‌ها دل دارن و می‌خوان جشن تولد بگیرن، کادو بگیرن.»
چه فصلی به دنیا آمدهاید؟
بهار
بعضی از متولدین این فصل چهره‌ای عاجی رنگ همراه با لک و کک و مک دارند و بقیه دارای پوستی شفاف و گندمگون می‌باشند. حتی با وجود کک و مک نیز پوست چهره آنها شفاف و درخشان بوده و در برابر نور آفتاب قهوه‌ای رنگ و برنزه می‌گردد. رنگ چشم‌های این افراد معمولا روشن با رگه‌هایی طلایی است.
رنگ‌های بهاری
نارنجی‌های روشن، هلویی، انواع رنگ قرمز، زنگاری روشن، صورتی‌های مایل به هلویی، قرمزهای روشن و درخشان متمایل به نارنجی، طلایی روشن و درخشان، زرد طلایی، خاکستری سایه روشن، قهوه‌ای متمایل به طلایی، قهوه‌ای مسی، آبی روشن و درخشان، آبی فیروزه‌ای، آبی دریایی و آبی لاجوردی روشن تا سبزهای روشن و درخشان متمایل به زرد، رنگ‌های متولدین فصل بهار است. مشکی و شرابی رنگ متولدین این فصل نیست.
تابستان
معمولا پوست صورت این‌گونه افراد صاف، شفاف و مهتابی بوده و رنگ موها نیز از بور بسیار تند، خاکستری یا قهوه‌ای با زمینه رنگ قهوه‌ای متمایل به قرمز یا خاکستری متغیر است. رنگ چشم‌های متولدین این فصل روشن یا خاکستری ملایم می‌باشد.
رنگ‌های تابستانی
انواع صورتی‌های کمرنگ و صورتی‌های متمایل به زرشکی، تمشکی، قرمزهای متمایل به آبی، آبی، بلوطی، زرد لیمویی کمرنگ، بنفش تیره و کمرنگ، بنفش مایل به ارغوانی سیر، سفید ملایم، بژ متمایل به آبی، قهوه‌ای، آبی تیره متمایل به خاکستری، آبی روشن متمایل به خاکستری، سبزهای متمایل به آبی رنگ‌های متولدین فصل تابستان است. نارنجی، طلایی و مشکی از رنگ‌های این فصل نیست.
پاییز
پوست چهره پاییزی‌ها لطیف و شفاف، گلگون رنگ یا طلایی تیره می‌باشد. افراد متعلق به این فصل، با چشم‌هایی روشن و کمرنگ، در رنگ‌های تیره پاییزی بهتر به نظر خواهند رسید.
رنگ‌های پاییزی
انواع نارنجی، هلویی تیره، زنگاری، قرمز متمایل به قهوه‌ای، قرمزهای تیره و متمایل به نارنجی، طلایی، طلایی متمایل به زرد، طلایی متمایل به کرم، بژ متمایل به طلایی، انواع قهوه‌ای، آبی، فیروزه‌ای و انواع سبز، رنگ‌های متولدین فصل پاییز است. صورتی، شرابی، ارغوانی، خاکستری و مشکی جزء رنگ‌های‌این فصل به حساب نمیآید.
زمستان
رنگ موهای اغلب افراد متولد در‌این فصل تیره بوده و رنگ چهره آنها بژ متمایل به خاکستری یا زرد رنگ می‌باشد. تضاد بین سفیدی چشم و عنبیه در چشم‌های این افراد بیشتر از افراد متولد فصل تابستان است.
رنگ‌های زمستانی
اکثر رنگ‌های روشن و درخشان، صورتی‌های متمایل به آبی روشن و تیره، قرمزهای روشن و درخشان، قرمزهای متمایل به آبی، زردهای روشن، ارغوانی متمایل به قرمز تیره، سفید، بنفش مات، خاکستری متمایل به قهوه‌ای، خاکستری، مشکی، آبی تیره، آبی روشن، آبی مات، فیروزه‌ای روشن و سبزهای روشن متعلق به متولدین فصل زمستان است. نارنجی و طلایی از رنگ‌های زمستانی نمی‌باشند.
منبع : ksabz
سال خرگـــــــــوشیها بخوانند
سال ببر رفت و پشت سر آن سال خرگوش آمد، سالی که می‌گویند مثل خرگوش پر سرعت می‌گذرد، اما بد نیست از این خرگوش بیشتر بدانید... البته کمی چاشنی طنز هم به آن اضافه کردیم...
خرگوش پستانداری است علفخوار، دارای گوشهای دراز و لب‌های شکافدار... (عزیزی می‌گفت: وای پس امسال از گرانی سبزی، گوش‌هایمان دراز میشود!)
در حدود شش تا هشت بچه می‌گذارد (پس لابد زاد و ولد در سال جدید افزایش پیدا می‌کند.)
طول آنها تا «60» سانتی‌متر، وزن آنها تا پنج کیلو می‌رسد. طول عمرشان تا شش سال و دشمنانی چون روباه، مار و عقاب دارند.
سرعتشان به 40 کیلومتر در ساعت می‌رسد (معلوم نیست با این گرانی بنزین چه کار می‌کنند)
رفتار غیرتهاجمی و آرام خرگوش آن را به عنوان یک حیوان خانگی مناسب مطرح کرده است.
اما امان از این چشم‌هایشان... آنها دارای زاویه دیدی حدود 190 درجه می‌باشند که حساسیت بینایی حیوان به نور را در مقایسه با انسان هشت برابر افزایش میدهد.
دندان‌های خرگوش رشد دایمی دارند برای مثال دندان‌های پیشین‌شان در سال، بیش از 10 تا 12 سانتی‌متر رشد می‌کند.
متولدین سال خرگوش
اما آنهایی که در سال خرگوش به دنیا آمدند، چه خصوصیاتی دارند؟ آنها معمولا افرادی فاضل، باهوش، باعزت نفس و خوش‌رفتار هستند، زندگی آرام را به زندگی شلوغ و پرجنجال ترجیح میدهند. از هر گونه رفتار ناملایم و خشن گریزانند... آنها معمولا از آثار هنری و با ارزش لذت می‌برند و عاشق رستوران‌های شیک با غذاهای خوشمزه هستند. آنها آدم‌هایی آرام لایق و کارآمدند، حافظه قوی دارند، در کسب و کار و مسایل مالی خیلی تیز و هوشیارند و دوست ندارند تصمیم‌های پر مخاطره بگیرند.
(خرگوشی‌ها متولدین سالهای 1306، 1318، 1330، 1342، 1354 1366، 1378 و تمام آنهایی که در سال 1390 به دنیا می‌آیند، هستند)
سال خرگوشی‌ها، معمولا به خانه و محل زندگی خود علاقه زیادی نشان میدهند، همچنین آدم‌های خوش‌شانسی هم هستند، با اینکه بااستعداد و باهوشند اما گاهی اوقات تفریح را به کار ترجیح میدهند. البته آنها گاهی اوقات انزوا را ترجیح میدهند و دوست دارند تنها باشند بعضی مواقع هم به همه چیز مشکوک میشوند. به طور کلی خرگوش‌ها عمری طولانی دارند.
از دیگر مشخصات «خرگوش‌ها» این است که آنها با طبیعت گرم و مهربان و قابلیت‌های شخصی‌شان دوستان زیادی در اطراف خود دارند. احتمال رسیدن به عشق واقعی در این سال زیاد است...
سالهای بعد از خرگوش
بعد از خرگوش به ترتیب سالهای بعد به این شکل میآید: خرگوش، نهنگ، مار، اسب، گوسفند، میمون مرغ، سگ، خوک، موش، گاو، پلنگ و...
حال اگر بخواهید بدانید متولد چه سالی هستید، خرگوش یعنی سال 1390؛ حال اگر متولد سال 1372 باشید 12 سال از 90 کم کنید، میشود سال 1378، یعنی 78 هم سال خرگوش بود، حال لیست بالا را ببینید. آخرین کلمه «خرگوش» است، (78) را در نظر بگیرید و 6 کلمه بروید به عقب، شما متولد سال مرغ هستید.
خرگوشی‌ها! سالتون مبارک!
سال 1390 سال خرگوش است شاید دوست داشته باشید در مورد خرگوش‌ها کمی اطلاعات داشته باشید، اولا همان‌طور که گفته شد متولدین سالهای : 1318، 1330 1342، 1354، 1366، 1378 1390 متولد سال خرگوش هستند ثانیا خرگوشی‌ها تناقضات جالبی در وجود خود دارند. آنها به شکل عجیبی اجتماعی هستند و میتوانند خود را در دل هر کسی جا کنند، ولی در عین حال میتوانند به گوشهای بخزند و فقط به تماشا بپردازند، از این که در کاری دخالت کنند خوش‌شان نمیآید و هر کاری از دستشان برآید انجام میدهند که درگیر مشکلات دیگران نشوند، خانه باید کاملا آرام باشد که آنها بتوانند زندگی خوبی را در آن سپری کنند. حوادث گوناگون و بالا و پایین رفتن روی امواج زندگی کار آنها نیست، بسیار ولخرجند و حتی یک لحظه به این که فردا چه خواهد شد فکر نمی‌‌کنند. خرگوشی‌ها دوستان و شرکای کاری خوبی هستند و به دوستی‌های دراز مدت مبتنی بر اعتماد و رشد متقابل اعتقاد دارند، اگر اتفاق ناگواری بیفتد ابدا تحملش را ندارند و گاهی چنان از خود بی‌‌اراده میشوند، که از پا در می‌آیند، در تجارت و به خصوص خرید اجناس گران قیمت جواهرآلات و عتیقه مهارت خاصی دارند، در تمام عمر، زندگی آرامی دارند.
شاید تا اینجا که خواندید کلی حال کردید که متولد سال خرگوش هستید ولی بعضی وقت‌ها پشت سر خرگوش‌ها خیلی حرف‌ها هست!
منبع : ksabz
نسل 98، بدون اغراق، بهترین نسل تاریخ فوتبال ایران بوده است ترکیب باتجربه‌ها و جوانان، تیم‌ملی آرمانی برای تاریخ فوتبال ایران به وجود آورده بود، آن پیروزی رویایی و باورنکردنی مقابل استرالیا و کمتر از یک سال بعد، بازی قرن جهان، «ایران – آمریکا» که تا سالهای سال خاطرات آن محو نخواهد شد. به سراغ بازیکنان آن نسل فوتبال ایران رفتیم، آنها برایمان از خاطرات حضور در آن جام‌جهانی گفتند. همچنین خواهید خواند که آن مردان در حال حاضر کجا هستند؟
مردان خاطرات
احمدرضا عابدزاده: چهار سال پس از جام‌جهانی از فوتبال خداحافظی کرد و به مربیگری رو آورد، مربی گلرهای پرسپولیس و استیل‌آذین را در کارنامه خود دارد و البته یک رستوران شیک هم در نزدیکی میدان تجریش!!
نعیم سعداوی: به مربیگری رو آورد، حتی مقطعی هم مربی پرسپولیس شد.
محمد خاکپور: مقیم آمریکا شد و مدرسه فوتبالی دایر کرد، هر از گاهی به ایران میآید.
افشین پیروانی: پس از خداحافظی به حرفه مربیگری رو آورد.
مهدی پاشازاده: پس از جام‌جهانی با بدشانسی‌های زیادی مواجه شد و خیلی زود به خاطر آسیب‌دیدگی از فوتبال خداحافظی کرد. او سالها در اتریش زندگی می‌کرد و کلاس‌های مربیگری را در آنجا گذراند.
حمید استیلی: مربی شد، گل به یادماندنی‌اش به آمریکا هیچ وقت از خاطره‌ها نرفته است.
کریم باقری: تنها بازیکن بازمانده از آن نسل با 37 سال سن، طلایی است که همچنان بازی می‌کند.
مهدی مهدوی‌کیا: دیگر بازمانده آن نسل، با 33 سال سن، پس از یک دهه بازی در آلمان به ایران برگشته است.
علیرضا منصوریان: پس از خداحافظی از فوتبال مدتی مدیر آکادمی استقلال شد و حالا هم یکی از مربیان تیم‌ملی است.
خداداد عزیزی: غزال تیزپا، پس از خداحافظی، به مربیگری رو آورد، البته تنها یک سال با ابومسلم موفق ظاهر شد.
رضا شاهرودی: او هم مربی شد، مدتی در داماش لرستان و حالا هم در استیل‌آذین.
علی دایی: پس از حضور در جام‌جهانی 2006 آلمان، سرمربی سایپا شد، با این تیم قهرمان ایران شد، سپس سرمربی تیم‌ملی، اما پس از شکست مقابل عربستان برکنار شد، حالا هم سرمربی پرسپولیس است و البته تجارت و اداره چند فروشگاه ورزشی از کارهای روزانه اوست.
اکبر استاداسدی: مدرسه فوتبال در تبریز دایر کرده و در حال حاضر یکی از کمک مربیان تیم فولادگسترش تبریز... می‌گوید به حقش نرسیده است.
مهرداد میناوند: خیلی زود فوتبال را کنار گذاشت و به تجارت مشغول شد.
جلال طالبی: سرمربی تیم ایران در جام 98، در آمریکا زندگی می‌کند و گهگاهی به ایران میآید.
نادر محمدخانی: در انگلیس زندگی می‌کند.
نیما نکیسا: او هم خیلی زود از فوتبال خداحافظی کرد، مدتی به رستوران‌داری مشغول شد و بعدها رو به خوانندگی آورد.
جواد زرینچه: پس از خداحافظی، مربی شد و سرمربیگری تیم‌های لیگ یکی را پذیرفته است.
استیلی: باورم نمی‌شد
حمید استیلی می‌گوید: زمانی که در بازی با آمریکا روی سانتر جواد زرینچه، با سر گل زدم ابتدا باورم نشد، چند صدم ثانیه مکث کردم، اما وقتی که دیدم بازیکنان ما با برخورد توپ به تور فریاد می‌زنند، در آن لحظه نقشه ایران، جلوی چشمم ظاهر شد و خنده ایرانی‌ها... دیگر از خود بی‌خود شدم و با تمام وجود فریاد می‌زدم.
.عابدزاده: بمب روحیه بودم
عابدزاده عقاب آسیا می‌گوید: پیش از بازی همه روی من حساب ویژه‌ای باز کرده بودند و از اینکه درون دروازه بودم خوشحال و کل تیم از من به عنوان بمب روحیه یاد می‌کردند، او می‌گوید: وقتی که سوت پایان بازی با آمریکا زده شد ما نمی‌دانستیم که چگونه باید شادی کنیم؟!
محمدخانی: به یاد بازماندگان ایرباس بودیم
قبل از بازی با آمریکا تلویزیون فرانسه روی تیم ما بسیار زوم کرده بود و قصد داشت بازی با آمریکا را فراتر از یک دیدار ورزشی نشان داده و روحیه ما را هم خراب کند. قبل از بازی من به یاد هواپیمای ایرباس ایرانی که آمریکایی‌ها آن را زده بودند، افتادم و اینکه به خاطر شادی روح بازماندگان آن هواپیما، حتی اگر به آلمان با اختلاف زیاد ببازیم، باید آمریکا را ببریم. وقتی داور سوت پایان بازی با آمریکا را زد بلافاصله یاد آنها افتادم و اینکه قطعا خانواده‌های قربانیان آن پرواز، الان یک گام بیشتر از بقیه خوشحال هستند.
علی دایی: دو پاس گل تاریخی دادم
علی دایی می‌گوید: دو پاس گل دادم که تاریخی شد، یکی به خداداد در بازی با استرالیا و دیگری به مهدوی کیا در بازی با آمریکا... دو پاسی که از تمام گل‌هایی که زدم بیشتر به دلم نشست. فکر کنم آن دو پاس گل تاریخی شد.
چند ماه پیش در مورد قسمت دوم «جومونگ» مطالبی برایتان نوشته بودیم، اما با آغاز پخش سری جدید مجموعه «جومونگ» تماس‌ها و نامه‌های زیادی داشتیم مبنی بر اینکه در مورد سری دوم جومونگ با نام «سرزمین بادها» برای شما بنویسیم.
داستان نوه جومونگ
سریال «سرزمین بادها» که در کشور کره‌جنوبی به سه اسم «کشور بادها، سرزمین بادها و سلسله بادها» معروف است به سرگذشت نوه جومونگ می‌پردازد. اگر به یاد داشته باشید «افسانه جومونگ» محصول سال 2006 میلادی بود و تهیه‌کننده آن، شبکه معروف MBC کره است و در 81 قسمت تولید شده است.
داستان جومونگ، موسس امپراتوری گوجوریو 37 سال قبل از میلاد مسیح است. او پسر ژنرال «هائه موسو» و «بانو یوهوا» بود.
پادشاه «گوم وا» سرپرستی جومونگ و مادرش را پس از قتل پدر جومونگ که گمان می‌رود به دست سلسله «هانی» به قتل رسیده است، برعهده میگیرد از طرفی «سوسانو» دختر یک بازرگان بود که به جومونگ در تحقق رویاهایش برای بنیانگذاری یک کشور جدید کمک کرد و بعدها همسر دوم او شد. ابتدا قرار بود آن مجموعه در 60 قسمت ساخته شود، اما بعدها به 81 قسمت افزایش پیدا کرد. این سریال در زمان پخش خود که مارس 2006 بود، حق پخش این سریال به هفت کشور جهان از جمله ژاپن، تایوان، هنگ‌کنگ، ویتنام، سنگاپور، تایلند و فیلیپین فروخته شد.
اما داستان سری دوم جومونگ با نام «سرزمین بادها» از بیست و سومین سال سلطنت شاه یوری، پسر جومونگ آغاز میشود... «شاه یوری» برای مطیع کردن قبیله «گیسان» وارد جنگی با این قبیله میشود و موفق شد با پیروزی در این جنگ قبیله مورد نظر را مطیع خود سازد.
او سپس پسری به دنیا می‌آورد که به گفته ساحران در آینده پدر و برادرانش را خواهد کشت، نام این بچه، «موهیول» است، چون او دیگر نه خونی در رگ‌های خود دارد و نه قلبی که می‌تپد. از این رو، او را از دربار دور می‌کنند و او به دور از فضای قصر و بدون اطلاع از گذشته‌اش بزرگ میشود، پس از 20 سال «موهیول» که حالا یک نقاش توانمند شده، بزرگ میشود و سریال سرگذشت او را پیگیری می‌کند...
باز هم سونگ ایل گوک
پارسال که «سونگ ایل گوک» به ایران آمد، برای خودش هم جای تعجب داشت که در ایران این قدر طرفدار دارد. او که در آن مجموعه در نقش «جومونگ» بازی می‌کرد، حالا نقش «نوه جومونگ» را در سرزمین بادها ایفا می‌کند.
زمانی که شبکه KBS تصمیم گرفت «سرزمین بادها» را بسازد، تا مدت‌ها به دنبال بازیگر مناسبی بودند که این نقش را بازی کند، اما هیچ کدام از آنان، به معروفیت «سونگ ایل گوک» نبودند، از این رو این پیشنهاد را به وی دادند و او هم پذیرفت - «سونگ ایل گوک» در اول اکتبر سال 1971 در سئول کره‌جنوبی به دنیا آمد – وی در کارنامه هنری خود سریال‌ها و فیلم‌های معروفی دارد (افسانه جومونگ، بادیگارد، نیلوفر آبی، سرزمین بادها یا امپراتور دریا و چشم قرمز) او در سرزمین بادها در نقش «موهیول» بازی می‌کند.
سونگ ایل گوک در یک خانواده ارتشی به دنیا آمد، او نوه «کیم دوهان» پسر ژنرال کیم جواجین از رهبران استقلال‌طلب کره در اواخر سال 1900 بود (کره در سال 1954 میلادی به کره‌جنوبی و کره‌شمالی تبدیل شد) – گوک به دلیل بازی در سریال‌های تاریخی، تاکنون مهارت‌های زیادی از جمله هنرهای رزمی و شمشیر‌زنی را تجربه کرده است – جالب اینکه وی در سال 2008 و چندی قبل از المپیک پکن حامل مشعل المپیک بود، اخیرا وی در سریال 24 قسمتی به نام «مردی به نام خدا» بازی کرده که این سریال تولید سال 2010 میلادی است.
از سرزمین بادها بیشتر بدانیم
این مجموعه که در ایران به نام «جومونگ 2» شهرت دارد، مثل سری اول آن 81 قسمت نیست، بلکه در 36 قسمت تصویربرداری شده است و در سال 2008 برنده جوایز زیادی شده است.
1- بهترین زوج هنری برای «سونگ ایل گوک» و چوئی یانگ ون 2- بهترین بازیگر (سونگ ایل گوک)، بهترین بازیگر نقش دوم برای جانگ جی یانگ و چوئی جانگ ون در جوایز شبکه KBS.
گفتنی است، قسمت‌هایی از تصویربرداری این مجموعه در کشور چین مقابل دوربین رفت و گروه چیزی نزدیک به 50 روز در چین بودند.
پخش این مجموعه در کره‌جنوبی از سپتامبر 2008 آغاز و تا ژانویه 2009 ادامه داشت.
«سرزمین بادها» با اینکه از جلوه‌های ویژه بهتری برخوردار است، اما در کره‌جنوبی مثل «افسانه جومونگ» پرطرفدار نشد، کارشناسان می‌گویند، بار اصلی این مجموعه به دوش «سونگ ایل گوک» است، اما عده‌ای هم در کره‌جنوبی اعتقاد داشتند که «سرزمین بادها» به خاطر اینکه از قسمت‌های کمتری تشکیل شده، باعث شده که کارگردان با وسواس بیشتری مجموعه را مقابل دوربین ببرد.
یکی از معدود سریال‌های جهان است که یک بازیگر به نام «سونگ ایل گوک» هم در نقش پدربزرگ و هم در نقش نوه ظاهر شده است، یعنی یک بازیگر در دو نقش...
منبع : ksabz
تقریبا همه انسان‌ها، ظاهری مشابه یکدیگر دارند. همه تقریبا با یک وزن متولد میشوند و تا حدود خاصی رشد می‌کنند ولی برخی انسان‌ها از این قاعده کلی و همیشگی مستثنا هستند. این انسان‌ها یا رشد بسیار زیادی دارند یا آنقدر کم رشد می‌کنند که زبانزد خاص و عام میشوند. شاید بتوان این افراد را «فوق بشر» نام نهاد.
سنگین‌ترین نوزاد تاریخ
متاسفانه سنگین‌ترین نوزاد متولد شده که در سال 1979 در اوهایو به دنیا آمد، یازده ساعت پس از تولد از دنیا رفت. این پسر 10 کیلو و هشتصد گرم وزن داشت. «آنابتیس» مادر کانادایی او با دو متر و بیست سانتی‌متر قد از فوق بشرهای دنیا به شمار می‌رفت.
بزرگ‌ترین نوزاد
چندی پیش یک زن مالزیایی سنگین‌ترین نوزاد دنیا را با وزن هشت کیلو و ششصد گرم به دنیا آورد. این نوزاد در حال حاضر درشت‌ترین و سنگین‌ترین نوزاد متولد شده در دنیا به شمار می‌رود و با عمل سزارین متولد شده است.
سنگین‌ترین مرد تاریخ
«یان بروور مینوچ» اهل «جزیره بین بریج» واشنگتن با 635 کیلوگرم وزن، سنگین‌ترین مرد تاریخ است. البته این وزن تنها یک تخمین است زیرا او آنقدر سنگین بود که هیچ ترازویی تحمل وزن او را نداشت. یان متاهل و دارای دو فرزند بود. باید بگوییم که یان دو رکورد دیگر را نیز از آن خود کرد. رکورد بیشترین کاهش وزن (او دوسوم وزن خود را کم کرد) و رکورد بیشترین تفاوت وزن زوج‌ها (همسر او یک دوازدهم وزن شوهرش را داشت) وی در سال 1983 در 42 سالگی درگذشت.
سبک‌ترین نوزاد تاریخ
خیلی از نوزادها نارس متولد میشوند و اغلب آنها شانسی برای ادامه زندگی ندارند، ولی سبک‌ترین نوزادی که زنده ماند «آمیلیا تیلور» نام دارد که در زمان تولد تنها 300 گرم وزن داشت. آمیلیا 21 هفته و شش روز پس از آغاز بارداری در فوریه سال 2007 در «میامی» واقع در فلوریدا به دنیا آمد. والدین او سونیا و ویلیام تیلور هستند.
سنگین‌ترین زن تاریخ
«کارون یاگر» اهل «بیچر» میشیگان با 545 کیلوگرم وزن سنگین‌ترین زن تاریخ بوده است. البته این خانم بیشترین کاهش وزن بدون عمل جراحی را نیز داشت و ظرف مدت سه ماه 5/235 کیلو وزن کم کرد. او در سال 2006 در 34 سالگی از دنیا رفت.
بلندقدترین زن تاریخ
«ترجنتجه کیور» از «ادام» هلند در سال 1633 در 17 سالگی که زمان مرگ او بود، 2متر و 50 سانتی‌متر قد داشت. او در 9 سالگی 190 سانت بود و «فردریک پنجم» پادشاه «بوهمیا» از شنیدن آوازه «دختر 9 سالهای که از یک مرد معمولی قدبلندتر بود» کنجکاو شده بود و برای دیدن او به شهر ادام رفت.
سبک‌ترین زن تاریخ
نام «لوچیا زارات» اهل «سن کارلو» در مکزیکو به عنوان سبک‌ترین زن تاریخ در کتاب گینس ثبت شده است. این زن، 54 سانتی‌متر قد و 21 کیلو و 300 گرم وزن داشت، می‌گویند ساق پای او اندازه انگشت شست یک مرد بالغ معمولی بود. او در زمستان سال 1890 در اثر افت دمای بدن از دنیا رفت.
کوتاه‌ترین مرد تاریخ
«گل محمـــد» اهل «دهلــی‌نو» قدکوتاه‌ترین انسان تاریخ بوده است. قد او در کتاب گینس 55 سانتی‌متر ثبت شده است. گل‌محمد در 40 سالگی به خاطر مشکلات تنفسی ناشی از سیــگار کشیدن درگذشت.
بلندقدترین‌مرد تاریخ
«رابرت وادلو» اهل «آلتون» در «ایلینویس» در زمان مرگ در 22 سالگی 2 متر و 67 سانتی‌متر قد داشت و اگر زنده می‌ماند باز هم رشد می‌کرد. او در زمان حیات به «غول آلتون» معروف بود.
بلندقدترین زن کنونی
گفته میشود «یائو دفن» اهل استان «آنهویی» چین، بلندقدترین زن زنده دنیاست. او 37 سال دارد و قد او 2متر و30 سانتی‌متر می‌باشد.
منبع :ksabz
شهر مجسمه‌های سنگی زیر آب
ساخت مجسمه‌های سنگی کار خارق‌العاده‌ای نیست، اما خلق شهری با انسان‌های سنگی در زیرآب جالب به نظر می‌رسد، «جیسون کایر تیلور» متولد سال 1974 در انگلیس یک مجسمه‌ساز است، او برای ابتکار و ایجاد اثری منحصر به فرد دست به ساخت مجسمه‌هایی با ابعاد انسان‌های واقعی در زیر آب زده است و در منطقه آب‌های گرنادا در اعماق دریای مولینیر شهر سنگی احداث کرده است. آب این منطقه بسیار شفاف و کم‌عمق است بنابراین برای سهولت بیشتر از غواصان و شناگران و گردشگران، برای ساخت مجسمه در این منطقه انتخاب شده است.
او در سال 1998 از دانشکده کامبرول در لندن در رشته هنر فارغ‌التحصیل شد. سپس به آموزش غواصی پرداخت و در این زمینه مهارت یافت و در سال 2006 آغاز به پیکرتراشی مجسمه‌هایی برای احداث شهری در زیرآب کرد. او به خاطر ابتکار در ساختن اولین مجسمه‌های زیرآبی شهرت جهانی یافت. او شهر سنگی زیرآبی خود را در گرانادا واقع در وست‌ایندیز در جنوب اسپانیا، جنوب شرقی کوردوبا بنا کرد. جیسون تیلور به دلیل مهارت در غواصی ساعات طولانی را در شبانه‌روز زیرآب می‌گذراند، او مجسمه‌ها را که با جرثقیل‌های مخصوص حمل می‌شد در زیرآب نصب می‌کرد.
مجسمه‌هایی با ابعاد واقعی یک انسان از جنس نوعی سنگ که زیر آب فرسایش کمتری داشته باشد، شخصیت‌های این شهر سنگی است او عنوان کرد؛ که این مجسمه‌ها در زیر آب تداعی‌کننده طبیعت، زیبایی، بخشش، اتحاد و صلح است و اندازه پیکره‌ها دقیقا اندازه طبیعی بدن انسان می‌باشد.
این مکان برای افرادی که علاقه به مشاهده دنیای زیرآب دارند، بسیار جالب است، در دروازه ورودی شهر سنگی، چندین بچه دست در دست هم به شکل دایره ایستاده‌اند که نماد اتحاد و معصومیت است، یک مجسمه دیگر، مجسمه گزارشگر گمشده‌ای است که در پشت میز تحریر خود نشسته و مجسمه میزی پر از غذا و میوه هم که نماد مهربانی و بخشش است در این مکان وجود دارد.
این پیکرتراش انگلیسی قصد داشته تا هنر و طبیعت را با هم درآمیزد و هنر مدرن و محیط‌زیست را با هم تلفیق کند.
کوچک‌ترین کشور جهان با 6 نفر جمعیت
کشور مولوسیا در وسط نوادا واقع است، این کشور دارای شش نفر جمعیت است و کوچک‌ترین کشور جهان محسوب میشود. بنیانگذار آن کوین بائو است. او یک مرد میانسال است که به همراه فرزندش این منطقه را انتخاب کرده است. به نوشته روزنامه واشنگتن پست، این مرد که همسرش را از دست داده به همراه دو پسر و سه دختر دیگرش که ناشناخته هستند، جمعیت کشورش را به شش نفر رسانده‌اند. در این کشور چند قلاده سگ نیز زندگی می‌کند پایتخت آن اسیرا نام دارد، این کشور چند خانه و مزرعه کوچک دارد که مجموع آن 8/5 هکتار است. او خود را رئیس جمهور این کشور می‌داند و همه چیز در این کشور شش نفره، مستقل است. این کشور دارای پستخانه، واحد پول، سایت نمایشی پرتاب موشک و امکان روادید گردشگران می‌باشد. هر گردشگر برای ورود به این کشور باید مراحلی را طی کند و صدور روادید توسط شخص کوین بائو انجام میگیرد. سرویس تلگراف و اینترنت نیز در این کشور یافت میشود.
او در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست اظهار داشت: ما مرفه‌ترین کشور دنیا هستیم زیرا در اینجا اختلاف طبقاتی وجود ندارد و هر کسی که مریض شود به صندوق کمک‌های اولیه مراجعه می‌کند و به صورت رایگان دارو دریافت می‌کند ما هوا را آلوده نمی‌کنیم و امیدواریم سازمان ملل متحد ما را حمایت کند و عضو آن شویم.مولوسیا به زبان اسپانیایی یعنی «تپه کوچک». کوین بائو در سال 2003 این منطقه را از فرماندار کالیفرنیا خریداری و به نام خود ثبت کرد. این رئیس‌جمهور برای رفع نیازها، دارو و مواد خوراکی هر چند وقت یک بار با هواپیمای شخصی خود به شمال کالیفرنیا و تگزاس سفر می‌کند و لوازم مورد نیاز جمعیت کشورش را خریداری می‌کند.
تاکنون 10 گردشگر از این کشور بازدید کرده‌اند. این کشور مجهز به یک هواپیمای فوکر است که مسافران را حمل و نقل می‌کند.
لازم به ذکر است که کوین بائو از 30 سال پیش طرح احداث این کشور را داشته و برای رسیدن به آن فعالیت کرده است.
کودکی دو ساله با ضریب هوشی 160
«اسکار ریگلی» کوچک‌ترین عضو انجمن منسا، ضریب هوشی بسیار بالایی دارد.
به گزارش تلگراف نیوز، اسکار ریگلی ضریب هوشی 160 دارد و آزمایش‌های هوش استنفورد - باینت امتیاز وی را بالاتر از مقیاس اعلام کرده زیرا این تست نمی‌تواند امتیازی بالاتر از 160 را ارائه کند.
پدر اسکار، جو ریگلی متخصص TT است، او می‌گوید: اسکار به تازگی از مــادرش در زمینـه تولید مثل پنگوئن‌ها سوال پرسیده، او همیشه سوال می‌پرسد. البته همه والدین تصور می‌کنند فرزندشان فردی خارق‌العـــاده است، اما اسکار واقعا کودکی متفاوت و خاص می‌باشد.
مادر اسکار «هانا» 26 ساله و خانه‌دار است اسکار دامنه لغات گسترده‌ای دارد و از 12 ماهگی آثار هوش و استعداد در او بارز بوده است او قادر است جملات کامل و پیچیده‌ای بیان کند. برای مثال او به من گفت: «مامی سوسیس مثل یک مهمانی در دهان من می‌باشد.»
او علاقه زیادی به موسیقی دارد و از والدینش یک ساکسیفون خواسته است دکتر پیترکانگدون درباره استعداد و هوش اسکار عقیده دارد که او دارای قابلیت‌های منحصر به فرد است. رئیس انجمن منسا عضویت اسکار ریگلی را در سن دو سال و پنج ماه و 11 روز در این انجمن تایید کرده است.
جوان‌ترین عضو این انجمن در گذشته الایس تن روبرتز بوده که با ضریب هوشی 156 در سن دو سال و چهار ماه و 14 روز عضویت این انجمن را داشته است.
اولین دلقک دنیا به فضا رفت
گی لالیبرته یک توریست فضانورد میلیاردر کانادایی است که اولین دلقک در فضا نیز محسوب میشود. او به همراه یک فضانورد آمریکایی و یک روسی در کپسول فضایی سایوز به فضا رفتند و بعد از 12 روز به زمین بازگشتند. او بنیانگذار سیرک خورشید است. این سفر برای وی 35 میلیون دلار هزینه در برداشته است.
او در طول حضور خود در ایستگاه، نمایشی با نام «جابه‌جا کردن ستاره‌ها و زمین برای آب» اجرا کرد. به عقیده او انسان بسیار خوش‌شانس بوده که در زمین زندگی می‌کند و از ویژگی‌های خاص زمین بهره می‌برد. او بعد از 12 روز به پایگاه قزاقستان بازگشت و نامش به عنوان اولین مسافر دلقک جهان به فضا ثبت شد.
غیبت عجیب در مدرسه
تمامی دانش‌آموزان یک مدرسه در نیوجرسی آمریکا به طور ناخواسته و بدون هماهنگی قبلی و از پیش برنامه‌ریزی شده به مدرسه نیامدند. به گزارش KSL نیوز، 567 شاگرد مدرسه ابتدایی کانتالکی در نیوجرسی بر سر کلاس خود حاضر نشدند و تعجب مسئولان مدرسه را برانگیختند.وقتی مسئولان مدرسه با والدین همه دانش‌آموزان تماس گرفتند، عده‌ای از آنان اظهار داشتند که فرزندانشان سرماخوردگی داشته، عده‌ای هم خواب مانده و گروهی هم به همراه اعضای خانواده‌شان به مسافرت رفته بودند.مسئولان مدرسه درباره این اتفاق عجیب گفتند: تاکنون در سیستم آموزشی هیچ کشوری چنین شمار زیادی از غیبت در یک روز تحصیلی ثبت نشده است.
اشتباه هویتی
یک مرد 44 ساله اهل کارولینای شمالی یک هفته را در زندان ایالتی به جای مجرمی که 23 سال از او کوچک‌تر بود، گذراند. «جس ری هاردی جونیور» اهل «گرینویل» روز دوشنبه در شهر خود دستگیر و به جرم مقاومت در برابر افسر پلیس و حمله به یک عابر پیاده به زندانی در 160 مایلی این شهر فرستاده شد. اما مسئولان قضایی تازه متوجه شدند که متهم اصلی، مردی جوان‌تر با همان نام و متولد همان شهر است و ارتباطی با مرد دستگیر شده، ندارد. بعد از اینکه این اشتباه هویتی ثابت شد، قاضی «سوزان بری» شخصا از هاردی عذرخواهی کرد و قول داد او را در اولین فرصت از زندان خارج کند. هاردی پس از گذشت یک هفته از حبس و عذاب روحی آزاد شد ولی بلافاصله به خانه بازگردانده نشد. قاضی بری، بازرسان پلیس، وکلای دادگستری و نگهبانان زندان، پول‌های خود را روی هم گذاشته و مبلغ 58 دلار جمع کردند. آنها با این مبلغ یک ناهار حسابی و یک بلیت برگشت با هواپیما برای هاردی خریده و به او اهدا کردند تا پس از صرف یک ناهار درجه یک به شهرش بازگردد.
صدای بچه، مادر را از کما بیرون آورد
مادری که به علت مسمومیت غذایی به کما رفته بود با شنیدن صدای پسرش بیدار شد. «کارن مورسیرو کلاتن» 32 ساله بر اثر خوردن یک ساندویچ همبرگر گیاهی مبتلا به نوعی مسمومیت ناشی از ورود باکتری «ای کولی» به بدن خود شد. او که در خطر مرگ حتمی قرار گرفته بود، توسط پزشکان به کما رفت تا بدین طریق بدنش بهتر به درمان دارویی واکنش نشان داده و با باکتری بجنگد ولی پنج هفته در کما ماند و تنها پس از شنیدن صدای ضبط شده پسر کوچکش، هوشیار شد و به زندگی برگشت.
خانم مورسیرو کلاتن اهل شمال ویلز می‌گوید: «در شرایط بدی بودم و دلم می‌خواست بمیرم ولی صدای پسرم باعث شد بفهمم باید بیدار شوم. شوهرم نوار صدای ضبط شده اولیور 10 ماهه‌ام را به بخش مراقبت‌های ویژه آورد و برایم پخش کرد. من به خاطر دارم که صدای آواهای بی‌معنی بچه‌ام را شنیدم و با خود فکر کردم، باید زنده بمانم.» خانم مورسیرو هشت هفته بچه‌اش را ندید ولی در طول این مدت، همسرش تمام پیشرفت‌ها و حرکات تازه اولیور کوچولو را ضبط می‌کرد و برای او پخش می‌کرد. خانم مورسیرو می‌گوید: «وقتی وارد بخش شدم تنها نگرانی‌ام آن بود که پسرم مرا نشناسد ولی او که حالا خیلی بزرگ شده بود به محض دیدن من لبخند آشنایی زد و خیال مرا راحت کرد. من مطمئن هستم که این حس مادری بود که مرا زنده نگه داشت و از عالم کما بیرون آورد.»
ماه عسل چهار ساله!
زوج خوشبختی که یک ماه عسل به یادماندنی و رویایی را در سفر دریایی به دور دنیا گذرانده بودند، سرانجام پس از چهار سال و با داشتن یک دختر دو ساله به وطن برگشتند. «دیوید و هیزل مک‌کیب» سفر چهارده هزار مایلی خود را در سال 2005 از انگلیس آغاز کردند. آنها در این سفر از کنار سواحل اروپا و آفریقای شمالی، سپس از اقیانوس اطلس گذشتند و به کارائیب رفتند. دو سال پس از شروع این ماه عسل، هیزل باردار شد و در زمان وضع حمل با هواپیما به انگلیس برگشت و بار دیگر به همراه دختر کوچکش به جزیره سنت مارتین و کنار همسرش رفت. آنها پس از تولد دخترشان کتی در کنار سواحل آمریکا به سفر کردن پرداختند.
خانم مک‌کیب که 37 سال دارد، می‌گوید: «کتی واقعا دختر پرتحرکی است و به سختی می‌توانستیم او را روی عرشه قایق سفری‌مان نگه داریم.» این خانواده در طول سفر خود با چندین توفان دست و پنجه نرم کرده‌اند.
آقای مک‌کیب 42 ساله می‌گوید: «یکی از هیجان‌انگیزترین چیزها، تنها بودن ما در میان اقیانوس اطلس بود. در یکی از آن روزها که تقریبا حوصله‌مان سر رفته بود، ناگهان دلفین‌ها دور قایق را پر کردند.» این زوج قصد دارند فعلا در شهر خود «تامپسهام» در «دوون» انگلیس بمانند و خرید و فروش قایق کنند.
منبع: ksabz
سریال افسانه جومانگ یا جومونگ توجه بسیاری از بینندگان را به خود معطوف ساخته است و در ایام نوروز افراد زیادی پای ثابت شبکه سوم شدند تا این سریال را که هر روز غروب پخش می‌شد، ببینند.
این سریال تاریخی از آوریل 2006 تا مارس 2007 در شبکه کره‌ای ام‌بی‌‌سی کره‌جنوبی به نمایش درآمد. در ابتدا قرار بود این مجموعه در 70 قسمت پخش شود و با توجه به استقبال مردم، شبکه ام‌بی‌‌سی آن را به 81 قسمت افزایش داد. حق پخش تلویزیونی این سریال به قیمت 8 میلیون دلار در مارس 2006 به شبکه‌های محلی ژاپن، تایوان، هنگ‌کنگ، ویتنام، تایلند، سنگاپور، فیلیپین، مالزی و برونئی فروخته شد همچنین این سریال از شبکه AZN در آمریکا هم به نمایش درآمد و در ایران هم طرفداران بسیار زیادی را به خود جلب کرده است...
سریال جومونگ علاوه بر فروش خوبی که در کشورهای مختلف داشت، از طریق اجازه دادن استفاده از نام تجاری‌اش به سازندگان لوازم آرایشی و حتی مواد غذایی و نوعی محصول برنج تا سال 2007 بیش از 300 میلیون وون نصیب تهیه‌کنندگان آن کرد. به طور حتم با دیدن این سریال به خصوص در ایام نوروز، با داستان سریال آشنا شده‌اید، اما بهتر است بدانید که این سریال برخلاف نامش که افسانه است یک داستان واقعی از کره باستان می‌باشد.
داستان و مضمون این سریال براساس یک داستان افسانه‌ای و اساطیری کره است که از یک لوح سنگی برگرفته شده. در واقع جومونگ موسس سلسله «گوگوردیو» است که دهها سال قبل از میلاد با نام کامل «دانگمیونگ سئونگ وانگ» ملقب به «جومونگ» یا «چومونگ» یا سانگائی متولد شد.
بر روی لوح سنگی آمده است: پدر جومونگ «هه موسو» (به معنی پسر آسمان) و مادرش یوها (به معنی دختر خدای رودخانه) است. «ههموسو» یک فرد مهاجر بوده و قصد داشته کشوری را بنا کند. پس ابتدا ارتشی تشکیل میدهد اما مورد خشم پادشاه قرار میگیرد از سوی دیگر با فرزند پادشاه گوموا دوست صمیمی بود. او در حین جنگ با «یوها» دختر رئیس قبیله‌ای آشنا شده و مخفیانه ازدواج می‌کند و یوها باردار میشود و پس از آن «ههموسو» پدر جومونگ در جنگ زخمی،نابینا و مفقود میشود.
بعد از مرگ پادشاه، گوموا؛ پسر پادشاه بر تخت می‌نشیند و «یوها» را به عنوان همسر دوم خود برمی‌گزیند و به دروغ به همگان اعلام می‌کند که «یوها» از وی باردار شده است.
در افسانه‌های کهن کره‌ای آمده است که جومونگ به معنی کماندار ماهر از یک تخم متولد میشود و همه حیوانات از این تخم محافظت می‌کنند، تا صدمه نبینند... جومونگ بزرگ و بزرگتر میشود و به دلیل مهارت استثنایی که در تیراندازی دارد، مورد حسادت پسران واقعی «گوموا» قرار میگیرد. جومونگ در ابتدا پسری لاابالی بوده اما کم‌کم به خود میآید و آنقدر بر قدرتش می‌افزاید تا کشور «گوگوردیو» را تاسیس می‌کند و اولین پادشاه بزرگ «گوگوردیو» میشود.
گرچه بعدها متوجه میشود که او پسر «ههموسو» است، جومونگ در طول داستان، عاشق دختری به نام «سوسونو» میشود، او دختری شجاع و فرزند یک تاجر به نام «گوموسئو دانگون» است سوسونو زندگی پرفراز و نشیبی داشته و بعد از ازدواج با جومونگ به عنوان همسر دوم مجبور میشود «گوگوردیو» را ترک کند و به جنوب شبه جزیره کره یا کره‌جنوبی امروزی برود و رهبری آنجا را بر عهده بگیرد.
امپراتوری «گوگوردیو» حدود 705 سال دوام داشت و در این مدت 28 پادشاه در سلسله جومونگ سلطنت کردند تا اینکه توسط امپراتوری سیلا از بین رفتند. در تاریخ کره آمده است که جومونگ و سوسونو صاحب پسری به نام یوری میشوند و «دائموسین» سومین پسر پادشاه یوری و نوه پادشاه جومونگ یکی از لایق‌ترین پادشاهان این سلسله بوده است که این موضوع در قالب سریال با نام «امپراتوری بادها» در سپتامبر 2008 در کره اکران شده است. سریال جومونگ با کارگردانی «لی جوهوآن» و نوشته «جانگ هیونگ سو» و «چوی وان کیو» بهترین و برترین سریال تاریخی در کره‌جنوبی از سوی مردم شناخته شده است.
بازیگران اصلی این سریال به این شرح هستند: سانگ ایل گوک در نقش «جومونگ»، هان هی جین «بانو سوسونو» و کیم سئونگ سو «شاهزاده تسو»، جئون کوانگ یول «امپراتور گوموا»، اویون سو «بانو یوها»، کیون مه‌یری «ملکه ون هو همسر اول امپراتور گوموا»، هوجون هو «ژنرال ههموسو»، سانگ جی هو «بانو یسوا»، چی هی کیونگ «بانو یومیول» و ون کی جون «شاهزاده یونگ پو».
جومونگ واقعی کیست؟
«سانگ ایل گوک» بازیگر نقش جومونگ در اول اکتبر 1971 در سئول متولد شده است و هم‌اکنون 38 ساله است سبک بازی وی درام، رزمی و تاریخی است. سانگ ایل گوک در یک خانواده هنرمند و سیاستمدار پا به عرصه جهان گذاشت.
او نوه کیم دوهان (پسر کیم جوجین فرمانده جنبش استقلال کره در سده 19 میلادی) و پسر کیم ایول دونگ یکی از سیاستمداران کره‌جنوبی است ضمن اینکه مادرش کیم ایل دونگ نیز هنرپیشه سریال‌ها و فیلم‌های خانوادگی است.
سانگ ایل گوک از کودکی به هنرپیشگی علاقه‌مند بود لذا وارد رشته فیلم و تئاتر شد و از دانشگاه چئونگ چو مدرک لیسانس خود را دریافت کرد و از سال 1988 وارد حرفه هنرپیشگی شد، او تاکنون در 14 سریال و 4 فیلم سینمایی بازی کرده است.
او در 15 مارس 2008 با یک خانم قاضی دادگستری اهل پوسان ازدواج کرد. جشن عروسی آنها در هتل شرایتون واکرهیل در سئول کاملا سنتی و طبق آداب و رسوم مردم کره برگزار شد. نام و لقب انگلیسی او «استیولی» می‌باشد و با بازی در سریال امپراتور دریا در سال 2004 و جومونگ در سال 2006 و امپراتور بادها در سال 2008 به شهرت جهانی رسید. او در سال 2002 و 2005 جایزه برترین هنرپیشه کره را گرفت. در سال 2006 جزء هنرمندان کره شناخته شد و در سال 2008 به دلیل بازی در فیلم امپراتور بادها برنده جایزه بهترین هنرپیشه مرد شد، البته امپراتور بادها ادامه این داستان است.در سال 2009 نیز جایزه سوپراستار آسیا و بهترین مدل مرد آسیا را گرفت.
سانگ ایل گوک از سال 1999 در سریال‌های رزمی، تاریخی کره ایفای نقش کرد و آخرین بازی وی در سریال امپراتور بادها می‌باشد.نکته جالب اینکه «سانگ ایل گوک» در حین بازی در نقش جومونگ، به همراه کارگردان فیلم بر سر مزار جومونگ رفت. مقبره جومونگ به شکل هرمی شکل می‌باشد که توسط یوری پسر جومونگ در سال 19 قبل از میلاد ساخته شد.سانگ ایل گوک درباره نقش جومونگ می‌گوید: شخصیت عجیب و قدرتمند جومونگ تاثیر زیادی روی من گذاشت لذا بسیار مشتاق بودم نقش نوه جومونگ در سریال امپراتوری بادها را بازی کنم باید بگویم طی این چند سال که در این سریال‌های تاریخی بازی می‌کنم نقش جومونگ بخش عظیمی از ذهن مرا فرا گرفته و به آن فکر می‌کنم.
بانو سوسونو نوازنده پیانو
هان هی جین بازیگر نقش «سوسونو» در 27 اکتبر 1981 در سئول متولد شد. او از کودکی شروع به آموختن پیانو کرد و هم‌اکنون در نواختن آن بسیار مهارت دارد.
«هان هی جین» با احساس لطیف و هنرمندانه‌ای که داشت، تصمیم گرفت وارد عرصه سینما و تئاتر شود لذا به دانشگاه هنرهای زیبای سئول رفت و در رشته تئاتر و سینما به تحصیل پرداخت.او با قیافه مهربان خود در اکثر فیلم‌ها نقش مثبت دارد و از سال 2002 در سریال «دوستان» که یک سریال کره‌ای – ژاپنی بود به ایفای نقش پرداخت.به طور کلی «هان هی جین» از نظر دوستانش دختری دوستداشتنی و خوش قلب است و در کارهای خیر گام‌های زیادی برداشته است.
به گفته اطرافیانش تاکنون وی را با اخم و ترشرویی ندیده‌اند. او به تازگی با «نائول فل» خواننده مشهور کره‌ای نامزد شده است، «جین» معتقد است که نامزدش به وی اعتماد به نفس میدهد و در اکثر فیلم‌ها در پشت صحنه نامزدش وی را همراهی می‌کند...هان هی جین هر 6 ماه یک بار با یک شرکت تولید لوازم آرایش، مواد شوینده بهداشتی و تولید کیف و کفش و لباس قرارداد تبلیغاتی می‌بندد و تصویرش بر روی بیلبوردهای تبلیغاتی در سئول دیده میشود.
نکات حاشیه‌ای از این افسانه
سانگ ایل گوک، بازیگر نقش جومونگ عاشق گلف، شنا، اسکی و دوچرخه‌سواری کوهستانی است. اما شمشیر‌بازی را در حد حرفه‌ای ادامه میدهد.
نقش ملکه دربار کشور و همسر اول امپراتور را کسی جزء کیون مه‌یری بازی نمیکند، اگر یادتان باشد، او همان «بانوچویی» بدجنس و بدذات سریال یانگوم است، حتما به یاد دارید که او چه بلاهایی سر یانگوم آورده بود... این خانم بازیگر گویا در سریال‌های تاریخی کره‌ای خیلی خوب از پس نقش‌های منفی برمی‌آید، در این سریال او ملکه شده ولی به بدجنسی سریال یانگوم نیست.
جومونگ در واقع همان شمشیرزن ماهر سریال امپراتور دریاست که با مهارت‌های شمشیرزنی‌اش همه را شگفت زده کرده بود.
این داستان علی‌رغم نامش، اصلا افسانه نیست، بلکه جومونگ بنیانگذار سلسله‌ای به نام گوگوردیو بوده که با کمک برادرانش وسعت امپراتوری‌شان را گسترش میدهند... در این دوره کشوری که الان به نام کره معروف است، بیشترین وسعت را داشته و کشور کنونی کره بخشی از همان امپراتوری وسیع است.
مقبره جومونگ اصلی در پیونگ یانگ یعنی در کره‌شمالی واقع شده است، بازیگران و کارگردان سریال همه از اهالی کره جنوبی هستند، در واقع صنعت فیلم‌سازی در کره جنوبی پیشرفت قابل توجهی دارد.
لوکیشن زیبای این سریال بالای یک تپه واقع شده و مانند محل فیلم‌برداری سریال یانگوم دیدنی است و هر روز افراد بسیاری برای بازدید از این قلعه و محل خلق صحنه‌های محبوبشان به پارک «سامهانجی» می‌‌روند.
در بازار کره‌جنوبی شخصیت‌های اصلی این مجموعه به شکل عروسک ساخته شده‌اند و در اختیار عموم البته با پرداخت چند وون (واحد پول کره جنوبی) قرار میگیرد.
1 سبزی‌هایی مانند اسفناج، کنگر فرنگی، چغندر، چای و کاکائو دارای اسید اگزالیک می‌باشد. اسید اگزالیک به کلسیم می‌پیوندد و کمپلکس نامحلول درست می‌کند، ایجاد این کمپلکس جذب کلسیم را کاهش میدهد.
2 اسید فیتیک که یک اسید موجود در سبوس غلات است نیز با کلسیم، کمپلکس نامحلول تشکیل میدهد.
حبوبات نیز منبع خوبی برای کلسیم هستند ولی مقدار کلسیم جذب شده از حبوبات به خاطر اسید فیتیک موجود در آنها کم می‌باشد.
3 دریافت مقدار کافی کلسیم توسط تغذیه و در صورت برطرف نشدن نیاز به کلسیم، استفاده از مکمل کلسیم برای جلوگیری از ابتلا به بیماری پوکی استخوان بسیار مهم و تاثیرگذار می‌باشد.
4 وجود اسید فسفریک در نوشابه‌ها باعث کاهش جذب کلسیم میشوند. بنابراین باید از استفاده زیاد آنها پرهیز کنید.
5 انواع مواد خوراکی مثل سیب‌زمینی، کدو، نخود و صیفی‌جات و ریشه بعضی از این مواد منبع خوب و مناسبی برای تامین کلسیم می‌باشند و در جذب کلسیم نیز مشکلی به وجود نمی‌آورند.
6 سبوس جو و غلات را به صورت متعادل مصرف کرده و این اشتباه را نکنید که چون مقداری از سبوس برای بدن مفید است و اثر چشمگیری در سلامتی دارد، مصرف زیاد آن برای بدن بسیار مفیدتر و بهتر است؛ بلکه مصرف زیاد از حد فیبر، از جذب ویتامین‌های ضروری و عناصر معدنی مورد نیاز، جلوگیری می‌کند و عامل کمکی برای جذب نشدن کلسیم و در نتیجه ایجاد پوکی استخوان می‌باشد.
7 توصیه من به شما، استفاده از فرآورده‌های لبنی کم‌چرب می‌باشد که می‌تواند اکثر نیاز روزانه فرد به کلسیم را تامین کند. لبنیات پرچرب مانند کره، خامه و پنیر چرب حاوی کلسیم کم و گاهی فاقد کلسیم می‌باشد.
8 ویتامین D باعث افزایش جذب کلسیم میشود: این ویتامین با فعال کردن یک پروتئین حامل در روده سبب اتصال کلسیم به این پروتئین شده و در نتیجه جذب کلسیم از طریق جدار روده را آسان می‌کند. از طرف دیگر کمبود ویتامین D باعث نرمی استخوان شده و این مسئله منجر به اردکی راه رفتن مبتلایان میشود. یکی از راه‌های تامین ویتامین D بدن، تابش آفتاب به پوست می‌باشد و راه دیگر تامین آن از مواد غذایی است.
9 از خوردن غذاهایی که پرچرب است، پرهیز کنید وجود چربی در غذا باعث ترکیب این گونه چربی‌ها با کلسیم در روده‌ها و ایجاد ترکیبات نامحلول کلسیم میشود که کلسیم را غیرقابل جذب می‌کند.
10 از خوردن غذاهایی که غنی از سدیم می‌باشد، پرهیز کنید. خوردن نمک زیاد به خاطر داشتن سدیم باعث افزایش میزان سدیم شده و در نتیجه سبب دفع کلسیم به همراه ادرار میشود.
در تمام عمرتان مصرف کلسیم را از یاد نبرید
عده زیادی تصور می‌کنند که توصیه‌های پزشکی برای مصرف کلسیم و لبنیات فقط برای زنان باردار یا سالمندی که علایم پوکی استخوان دارند، می‌باشد؛ در صورتی که چنین نیست و این تصور به کلی اشتباه و خطرآفرین است. داشتن یک رژیم غذایی با میزان کافی کلسیم برای تمام افراد صرف‌نظر از جنس و سن است. به تمام خانواده‌ها توصیه میشود که همیشه منابع مغذی این ماده معدنی را تهیه نمایند و مصرف آنها را به یکدیگر توصیه کنند. اگر شما والدین کودکانی هستید، آنها را از همین امروز درباره پیشگیری از بیماری‌های مختلف، آموزش کامل دهید. با فرزندان‌تان درباره نیاز مداوم بدن به منابع کلسیم، صحبت کنید و مطمئن شوید که کودکان مخصوصا دختران، کلسیم کافی برای ایجاد و استحکام توده استخوانی را دریافت کنند. در تمامی مراحل زندگی‌تان چه میانسالی، چه کهنسالی، مصرف کلسیم را از یاد نبرید تا استخوان‌هایی مقاوم داشته باشد، به ویژه اینکه تا قبل از 30 سالگی مصرف کلسیم را به طور مستمر ادامه دهید.
مقابله با بیماری خاموش
علائم اولیه نزدیکی به پوکی استخوان، خونریزی و التهاب لثه‌ها است و سپس شکستگی استخوان اتفاق می‌افتد که علامت اصلی پوکی استخوان به حساب میآید.یکی از مهمترین سوالات مبتلایان به این بیماری این است که آیا پس از انجام روش‌های درمانی، از لحاظ ظاهری، شکل اردکی راه رفتن آْنان بهبود می‌یابد یا نه؟ پاسخ سوال آنان خیر است و ظاهر استخوان‌ها پس از اردکی شدن به حالت اولیه بر نمی‌گردد.
اگر مطالبی که تاکنون درباره نتایج بیماری پوکی استخوان برایتان گفتم را خوانده باشید، حتما متوجه شده‌اید که این بیماری بسیار وحشتناک است. من به شما این امیدواری را می‌دهم که همه شما می‌توانید از این بیماری کاملا پیشگیری کنید و از رنج شکستگی‌ها، هزینه‌های زیاد درمان و دیگر عوارض این بیماری در امان باشید. هیچ زمانی برای پیشگیری دیر نشده است و به قول معروف: «ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است.»نتایج برخی از بررسی‌ها نشان میدهد اگر ما بتوانیم از کاهش تراکم استخوان، حتی پس از سن یائسگی پیشگیری و از پیشرفت آن جلوگیری کنیم، میزان شکستگی‌های استخوانی را تا 40 درصد کاهش خواهیم داد. به شما توصیه می‌کنم که پیشگیری را از سنین کودکی شروع کنید، یعنی زمانی که بدن انسان بیشترین فعالیت استخوان‌سازی را دارد. در این مرحله هر چه استخوان‌ها قوی‌تر باشد، در آینده احتمال ابتلای آن شخص کمتر می‌باشد. هیچ کدام از شما نمی‌توانید بعضی از عوامل ایجاد پوکی استخوان، از جمله جنس، سن، نژاد و وراثت را تغییر دهد، اما می‌توانید با از بین بردن و جلوگیری از عوامل دیگر استخوان، که تاثیر مهمی در مبتلا شدن به این بیماری نیز دارد (مهم‌تر از عوامل وراثتی‌اند)، احتمال ابتلا به این بیماری را بسیار پایین آورید.
غذا به جای دارو
یک سوم زنان کهنسال و یک ششم مردان کهنسال دچار شکستگی استخوان لگن به علت پوکی استخوان هستند. پوکی استخوان به دلایل مختلف در سنین پیری و مخصوصا در بانوان پدیدار میشود. به نظر من مهمترین شعاری که هم‌اکنون می‌توان داد، این است که برای مبارزه با عوارض پیری و پوکی استخوان باید از غذا به جای دارو استفاده کرد.
علائم کمبود کلسیم در بدن
نشانه‌های کمبود شدید کلسیم عبارت‌اند از: انقباض دردناک عضلانی، رعشه و تشنج...نشانه‌های کمبود خفیف کلسیم عبارتند از: تپش قلب، کمردرد، دردهای استخوانی، بی‌خوابی، کرختی و قطع دوره قاعدگی و...
