برخورد با اراذل و اوباش!
یکی از اراذلی که اخیرا دستگیر شده، در محله سکونت خود با ایجاد رعب و وحشت هرگاه اراده میکرد با مراجعه به هر خانهای، دختران خانه را با خود میبرد و خانوادهها هم جرات حرف زدن یا برخورد با او را نداشتند. فرد دیگری در محله خودش در ملاء عام مشروبخواری میکرده و هیچکس در زمان ارتکاب این عمل حق عبور از آن محل را نداشته است. فرد مذکور را همواره عدهای از نوچههای وی همراهی میکردهاند. در موردی دیگر، اراذل و اوباش، به منزل یکی از بدهکاران خود میریزند، دست و پای وی را بسته و در مقابل چشمان او به همسرش تعرض میکنند. دو سه شب بعد از شکایت آن مرد، مجددا چهار نفر به منزل وی میریزند و به دخترش نیز تعرض میکنند.
یکی از فروشگاههای لباس در تهران، هفتاد نفر دختر دبیرستانی را اغفال کرده بود. این دختران هر روز به این محل میرفتند و سپس با پوشیدن لباسهای مبتذل به صورت گروههای دهنفری به مکانهای پرجمعیت از پیش تعیین شده فرستاده میشدند تا هم فساد و فحشا را ترویج کنند و هم ارائهدهنده مد باشند. به این افراد که پول هم در اختیارشان گذاشته میشد، حتی گفته شده بود که در کدام سالن غذاخوری، غذا بخورند و چه کارهایی انجام دهند.
موارد فوق حوادث خیالی روزنامهها نیستند، بلکه رویدادهای واقعی هستند که توسط رییس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی نیروی انتظامی مطرح شدند. در طی ماههای اخیر پلیس در سه مرحله، اقدام به اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی کرده است . اما برخورد، پیشگیری نیست. برخورد، درمان نیست. برخورد، برخورد است. بررسی میانگین سنی افراد دستگیرشده حکایت از یک واقعیت تلخ دارد. بسیاری از جوانانی که در طی ماههای اخیر عکسشان توسط سایتهای خبری منتشر شده است از 17 تا 27 سال سن داشتهاند. یعنی اینکه این افراد در نظام آموزشی و تربیتی حاضر، شکل و هویت یافتهاند. پس چرا آنها اینگونه شرور و قانونگریز شدهاند؟
فرمانده پلیس تهران، در تشریح ویژگیهای شخصیتی برخی از این افراد گفت: <اغلب آنها فاقد وجدان اخلاقی هستند و لذا از این که به دیگران آزار برسانند لذت میبرند. وجود اغلب آنها سرشار از کینه و نفرت از جامعه است، بههمین خاطر از هیچ جنایتی علیه آحاد جامعه دریغ نمیورزند. بیشتر آنها به سندروم الکلیسم (میگساری شدید) و حتی استفاده از موادمخدر مبتلا هستند. جرمها و کجرویهای آنها چندگانه است و به یک یا چند جرم بسنده نمیکنند>!
<آلفرد مارشال> میگوید: <با ارزشترین سرمایهگذاری، سرمایهگذاری روی انسانهاست.> سرمایهگذاری روی انسانها تضمین کننده سرمایه اجتماعی یک جامعه است. موفقیت در توسعه یافتگی نیز بدون توفیق در افزایش سرمایه اجتماعی ممکن نیست. هزینههای هنگفتی که امروز برای برخورد و مقابله با چنین پدیدههایی صرف میشود بهخاطر آن است که سرمایهگذاری مناسب برای تعلیم و تربیت کودکان دیروز و جوانان امروز صوت نگرفته است. بیشتر افراد دستگیر شده در سه مرحله طرح ارتقای امنیت اجتماعی، متولدین دهه 50 یا 60 هستند، بههمین جهت جامعه و افکار عمومی حق دارد از متولیان امور این پرسش را مطرح کند که چرا خروجی و برونداد فرآیند تربیتی شما ، چنین نتایج و ثمراتی را در پی داشته است؟ چگونه ممکن است یک یا چند جوان در پایتخت و شهرستان ها تعرض به زن و دختر مردم را به لذت رفتار خویش تبدیل کرده باشند؟و بعد ادعا کنند زنای به عنف ماکه ثابت نشد پس ما اعدام نمی شویم و دوباره ...
از سوی دیگر درباره عملکرد مدیران اجرایی در طرح مذکور نیز توجه به چند نکته مهم ضروری است.
نکته اول در خصوص برخی برخوردهای نامناسب صورت گرفته بهویژه در بخش نخست طرح مذکور و در مواجهه با خانوادههای مردم است. تصاویر منتشر شده در سایتهای اینترنتی و شبکههای ماهوارهای باید توسط فرماندهان پلیس پاسخ داده شود. برخورد صریح و قاطع پلیس با دو تن از عناصر فاسد و منافق رسوخ کرده به بدنه پلیس که با حکم اعدام مواجه شدند، نشان داد که پلیس حتی با خودش هم شوخی نمیکند. این یک نقطه عطف در فرماندهی پلیس محسوب میشود که اعتماد عمومی را نسبت به پلیس افزایش میدهد، بههمین جهت پلیس میتواند با پذیرش اشتباه، توضیح و اصلاح برخی از رفتارهای نیروهای خود، مشارکتهای مردمی را در مراحل بعدی طرح افزایش دهد. نکته دوم به عملکرد قوه قضاییه برمیگردد. پیامبر اعظم(ص) فرمودند: <هر کس صدای ناله مسلمانی را بشنود و به آن پاسخ ندهد، مسلمان نیست.> چگونه ممکن است فردی به ناموس مردم تعدی کند و پس از مدتی کوتاه از زندان آزاد شود؟اگر چنین رفتاری زنای به عنف نیست؛ محاربه هم نیست؟ آیا این کار ترساندن مردم و تهدید آنها به قوه قهر وغلبه نیست؟ چنین رفتاری حتی در بلاد کفر هم کمسابقه است.در این شرایط چگونه ممکن است یک مقام مسئول در دادسرای جنایی تهران، درست در زمانی که پلیس بیش از هر زمانی نیاز دارد مقتدرانه برخورد کند، برخورد صورت گرفته را نامناسب و غیرقانونی بداند؟ اگر اظهارنظر صریح دادستان تهران نبود شاید خود پلیس نیز در برخورد با تردید مواجه میشد.
نکته سوم مجازات اختصاص یافته برای اراذل است. به گفته سردار <احمدیمقدم>،رییس نیروی انتظامی برای نگهداری اراذل و اوباش دستگیر شده، محلی را در کهریزک در نظر گرفته و این افراد به آنجا منتقل میشوند. افرادی که ادای اراذل و اوباش را درمیآورند باید اصلاح و هدایت شوند، اما برای رهبران آنها که تعدادشان کمتر از صد نفر است، مجازاتی سنگین در نظر گرفته میشود. این در حالی است که پیش از این، آمار افراد دستگیر شده بیش از هزار نفر اعلام شده بود، اما ظاهرا تعداد بیشتر آنها <اوباشنما> بودهاند! در هر صورت نکته مهم درباره نحوه برخورد با این مجرمین از دیدگاه قضایی است. این افراد بهطور معمول بسیار قوی و پرتوان هستند.به همین جهت بهترین راه برای جبران هزینههای تحمیلی ایشان بر جامعه، استفاده از نیروی کار آنها برای جامعه است. به عنوان نمونه چه اشکالی دارد از تعدادی از این افراد برای راهاندازی یک کارخانه یا کارگری در یک سد استفاده شود؟ زندانی شدن آنها نیز هزینهای برای سازمان زندانهاست. این روشی مرسوم در سراسر جهان است. اگر از نیروی بازوی < اشرار> برای کار استفاده کنیم، آنوقت میتوانیم در پایان کار مدعی شویم که توانستیم از نیروی بدنی آنها در جهت آبادانی و پیشرفت کشور بهره ببریم.
نکته چهارم نگاه علمی است. رویکرد پیشگیرانه هزینه مقابله با چنین ناهنجاریهایی را کاهش میدهد. در واقع پلیس امروز، تاوان کمکاریهای صورت گرفته در <چتر فلسفی> حاکم بر کشور در تعلیم و تربیت نسل جوان را میپردازد. درست مثل هزینه مالی و جانی ناشی از تصادفها که اگر اندک سرمایهگذاری مالی برای برطرف نمودن نواحی پرخطر جادهای، نواقص مربوط به فرهنگ رانندگی و اتومبیلهای تولیدی شود؛ هزینه حوادث جادهای بسیار کاهش مییابد، اما ما ملتی هستیم که حاضریم آن هزینه کمتر مستمر را انجام ندهیم، اما هر چند سال درمیان، طرحهای ضربتی مقطعی و پرهزینه را اجرا کنیم. میشود همهچیز را سر پلیس یا قوه قضاییه خراب کرد و با به کارگیری این مکانیزم دفاعی، کوتاهی و قصور سایر بخشهای فرهنگساز نظیر رسانه ملی، سازمانهای آموزشی و پرورشی، مبلغان مذهبی، مراکز علمی، رسانههای مکتوب و سیاستمداران را فراموش کرد، اما حتی اگر چنین کاری را انجام دهیم فقط خودمان را گول زدهایم، چون فرهنگ مقولهای تک بعدی یا بخشنامهای و یک سویه نیست، بلکه نیازمند رویکردی سیستمی، فراگیر و همراه با سعه صدر، انعطافپذیری و تعمق بیشتر در امور است.
نکته پایانی اینکه در کنار این جمع اندک جوانان مسئلهدار، نسل عظیمی از دختران و پسران خلاق و با نشاط کشور هستند که با حفظ فرهنگ و تمدن شگرف ایرانی و ارزشهای والای اسلامی و انسانی در جهت پیشرفت و آبادانی ایران گام برمیدارند، آنها میدانند ایران فردا در اختیار ایشان است.
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم...
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم...
عکسها : farsnews