نسل 98، بدون اغراق، بهترین نسل تاریخ فوتبال ایران بوده است ترکیب باتجربهها و جوانان، تیمملی آرمانی برای تاریخ فوتبال ایران به وجود آورده بود، آن پیروزی رویایی و باورنکردنی مقابل استرالیا و کمتر از یک سال بعد، بازی قرن جهان، «ایران – آمریکا» که تا سالهای سال خاطرات آن محو نخواهد شد. به سراغ بازیکنان آن نسل فوتبال ایران رفتیم، آنها برایمان از خاطرات حضور در آن جامجهانی گفتند. همچنین خواهید خواند که آن مردان در حال حاضر کجا هستند؟
مردان خاطرات
احمدرضا عابدزاده: چهار سال پس از جامجهانی از فوتبال خداحافظی کرد و به مربیگری رو آورد، مربی گلرهای پرسپولیس و استیلآذین را در کارنامه خود دارد و البته یک رستوران شیک هم در نزدیکی میدان تجریش!!
نعیم سعداوی: به مربیگری رو آورد، حتی مقطعی هم مربی پرسپولیس شد.
محمد خاکپور: مقیم آمریکا شد و مدرسه فوتبالی دایر کرد، هر از گاهی به ایران میآید.
افشین پیروانی: پس از خداحافظی به حرفه مربیگری رو آورد.
مهدی پاشازاده: پس از جامجهانی با بدشانسیهای زیادی مواجه شد و خیلی زود به خاطر آسیبدیدگی از فوتبال خداحافظی کرد. او سالها در اتریش زندگی میکرد و کلاسهای مربیگری را در آنجا گذراند.
حمید استیلی: مربی شد، گل به یادماندنیاش به آمریکا هیچ وقت از خاطرهها نرفته است.
کریم باقری: تنها بازیکن بازمانده از آن نسل با 37 سال سن، طلایی است که همچنان بازی میکند.
مهدی مهدویکیا: دیگر بازمانده آن نسل، با 33 سال سن، پس از یک دهه بازی در آلمان به ایران برگشته است.
علیرضا منصوریان: پس از خداحافظی از فوتبال مدتی مدیر آکادمی استقلال شد و حالا هم یکی از مربیان تیمملی است.
خداداد عزیزی: غزال تیزپا، پس از خداحافظی، به مربیگری رو آورد، البته تنها یک سال با ابومسلم موفق ظاهر شد.
رضا شاهرودی: او هم مربی شد، مدتی در داماش لرستان و حالا هم در استیلآذین.
علی دایی: پس از حضور در جامجهانی 2006 آلمان، سرمربی سایپا شد، با این تیم قهرمان ایران شد، سپس سرمربی تیمملی، اما پس از شکست مقابل عربستان برکنار شد، حالا هم سرمربی پرسپولیس است و البته تجارت و اداره چند فروشگاه ورزشی از کارهای روزانه اوست.
اکبر استاداسدی: مدرسه فوتبال در تبریز دایر کرده و در حال حاضر یکی از کمک مربیان تیم فولادگسترش تبریز... میگوید به حقش نرسیده است.
مهرداد میناوند: خیلی زود فوتبال را کنار گذاشت و به تجارت مشغول شد.
جلال طالبی: سرمربی تیم ایران در جام 98، در آمریکا زندگی میکند و گهگاهی به ایران میآید.
نادر محمدخانی: در انگلیس زندگی میکند.
نیما نکیسا: او هم خیلی زود از فوتبال خداحافظی کرد، مدتی به رستورانداری مشغول شد و بعدها رو به خوانندگی آورد.
جواد زرینچه: پس از خداحافظی، مربی شد و سرمربیگری تیمهای لیگ یکی را پذیرفته است.
استیلی: باورم نمیشد
حمید استیلی میگوید: زمانی که در بازی با آمریکا روی سانتر جواد زرینچه، با سر گل زدم ابتدا باورم نشد، چند صدم ثانیه مکث کردم، اما وقتی که دیدم بازیکنان ما با برخورد توپ به تور فریاد میزنند، در آن لحظه نقشه ایران، جلوی چشمم ظاهر شد و خنده ایرانیها... دیگر از خود بیخود شدم و با تمام وجود فریاد میزدم.
.عابدزاده: بمب روحیه بودم
عابدزاده عقاب آسیا میگوید: پیش از بازی همه روی من حساب ویژهای باز کرده بودند و از اینکه درون دروازه بودم خوشحال و کل تیم از من به عنوان بمب روحیه یاد میکردند، او میگوید: وقتی که سوت پایان بازی با آمریکا زده شد ما نمیدانستیم که چگونه باید شادی کنیم؟!
محمدخانی: به یاد بازماندگان ایرباس بودیم
قبل از بازی با آمریکا تلویزیون فرانسه روی تیم ما بسیار زوم کرده بود و قصد داشت بازی با آمریکا را فراتر از یک دیدار ورزشی نشان داده و روحیه ما را هم خراب کند. قبل از بازی من به یاد هواپیمای ایرباس ایرانی که آمریکاییها آن را زده بودند، افتادم و اینکه به خاطر شادی روح بازماندگان آن هواپیما، حتی اگر به آلمان با اختلاف زیاد ببازیم، باید آمریکا را ببریم. وقتی داور سوت پایان بازی با آمریکا را زد بلافاصله یاد آنها افتادم و اینکه قطعا خانوادههای قربانیان آن پرواز، الان یک گام بیشتر از بقیه خوشحال هستند.
علی دایی: دو پاس گل تاریخی دادم
علی دایی میگوید: دو پاس گل دادم که تاریخی شد، یکی به خداداد در بازی با استرالیا و دیگری به مهدوی کیا در بازی با آمریکا... دو پاسی که از تمام گلهایی که زدم بیشتر به دلم نشست. فکر کنم آن دو پاس گل تاریخی شد.
چند ماه پیش در مورد قسمت دوم «جومونگ» مطالبی برایتان نوشته بودیم، اما با آغاز پخش سری جدید مجموعه «جومونگ» تماسها و نامههای زیادی داشتیم مبنی بر اینکه در مورد سری دوم جومونگ با نام «سرزمین بادها» برای شما بنویسیم.
داستان نوه جومونگ
سریال «سرزمین بادها» که در کشور کرهجنوبی به سه اسم «کشور بادها، سرزمین بادها و سلسله بادها» معروف است به سرگذشت نوه جومونگ میپردازد. اگر به یاد داشته باشید «افسانه جومونگ» محصول سال 2006 میلادی بود و تهیهکننده آن، شبکه معروف MBC کره است و در 81 قسمت تولید شده است.
داستان جومونگ، موسس امپراتوری گوجوریو 37 سال قبل از میلاد مسیح است. او پسر ژنرال «هائه موسو» و «بانو یوهوا» بود.
پادشاه «گوم وا» سرپرستی جومونگ و مادرش را پس از قتل پدر جومونگ که گمان میرود به دست سلسله «هانی» به قتل رسیده است، برعهده میگیرد از طرفی «سوسانو» دختر یک بازرگان بود که به جومونگ در تحقق رویاهایش برای بنیانگذاری یک کشور جدید کمک کرد و بعدها همسر دوم او شد. ابتدا قرار بود آن مجموعه در 60 قسمت ساخته شود، اما بعدها به 81 قسمت افزایش پیدا کرد. این سریال در زمان پخش خود که مارس 2006 بود، حق پخش این سریال به هفت کشور جهان از جمله ژاپن، تایوان، هنگکنگ، ویتنام، سنگاپور، تایلند و فیلیپین فروخته شد.
اما داستان سری دوم جومونگ با نام «سرزمین بادها» از بیست و سومین سال سلطنت شاه یوری، پسر جومونگ آغاز میشود... «شاه یوری» برای مطیع کردن قبیله «گیسان» وارد جنگی با این قبیله میشود و موفق شد با پیروزی در این جنگ قبیله مورد نظر را مطیع خود سازد.
او سپس پسری به دنیا میآورد که به گفته ساحران در آینده پدر و برادرانش را خواهد کشت، نام این بچه، «موهیول» است، چون او دیگر نه خونی در رگهای خود دارد و نه قلبی که میتپد. از این رو، او را از دربار دور میکنند و او به دور از فضای قصر و بدون اطلاع از گذشتهاش بزرگ میشود، پس از 20 سال «موهیول» که حالا یک نقاش توانمند شده، بزرگ میشود و سریال سرگذشت او را پیگیری میکند...
باز هم سونگ ایل گوک
پارسال که «سونگ ایل گوک» به ایران آمد، برای خودش هم جای تعجب داشت که در ایران این قدر طرفدار دارد. او که در آن مجموعه در نقش «جومونگ» بازی میکرد، حالا نقش «نوه جومونگ» را در سرزمین بادها ایفا میکند.
زمانی که شبکه KBS تصمیم گرفت «سرزمین بادها» را بسازد، تا مدتها به دنبال بازیگر مناسبی بودند که این نقش را بازی کند، اما هیچ کدام از آنان، به معروفیت «سونگ ایل گوک» نبودند، از این رو این پیشنهاد را به وی دادند و او هم پذیرفت - «سونگ ایل گوک» در اول اکتبر سال 1971 در سئول کرهجنوبی به دنیا آمد – وی در کارنامه هنری خود سریالها و فیلمهای معروفی دارد (افسانه جومونگ، بادیگارد، نیلوفر آبی، سرزمین بادها یا امپراتور دریا و چشم قرمز) او در سرزمین بادها در نقش «موهیول» بازی میکند.
سونگ ایل گوک در یک خانواده ارتشی به دنیا آمد، او نوه «کیم دوهان» پسر ژنرال کیم جواجین از رهبران استقلالطلب کره در اواخر سال 1900 بود (کره در سال 1954 میلادی به کرهجنوبی و کرهشمالی تبدیل شد) – گوک به دلیل بازی در سریالهای تاریخی، تاکنون مهارتهای زیادی از جمله هنرهای رزمی و شمشیرزنی را تجربه کرده است – جالب اینکه وی در سال 2008 و چندی قبل از المپیک پکن حامل مشعل المپیک بود، اخیرا وی در سریال 24 قسمتی به نام «مردی به نام خدا» بازی کرده که این سریال تولید سال 2010 میلادی است.
از سرزمین بادها بیشتر بدانیم
این مجموعه که در ایران به نام «جومونگ 2» شهرت دارد، مثل سری اول آن 81 قسمت نیست، بلکه در 36 قسمت تصویربرداری شده است و در سال 2008 برنده جوایز زیادی شده است.
1- بهترین زوج هنری برای «سونگ ایل گوک» و چوئی یانگ ون 2- بهترین بازیگر (سونگ ایل گوک)، بهترین بازیگر نقش دوم برای جانگ جی یانگ و چوئی جانگ ون در جوایز شبکه KBS.
گفتنی است، قسمتهایی از تصویربرداری این مجموعه در کشور چین مقابل دوربین رفت و گروه چیزی نزدیک به 50 روز در چین بودند.
پخش این مجموعه در کرهجنوبی از سپتامبر 2008 آغاز و تا ژانویه 2009 ادامه داشت.
«سرزمین بادها» با اینکه از جلوههای ویژه بهتری برخوردار است، اما در کرهجنوبی مثل «افسانه جومونگ» پرطرفدار نشد، کارشناسان میگویند، بار اصلی این مجموعه به دوش «سونگ ایل گوک» است، اما عدهای هم در کرهجنوبی اعتقاد داشتند که «سرزمین بادها» به خاطر اینکه از قسمتهای کمتری تشکیل شده، باعث شده که کارگردان با وسواس بیشتری مجموعه را مقابل دوربین ببرد.
یکی از معدود سریالهای جهان است که یک بازیگر به نام «سونگ ایل گوک» هم در نقش پدربزرگ و هم در نقش نوه ظاهر شده است، یعنی یک بازیگر در دو نقش...
منبع : ksabz