سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند در روز قیامت، بی سوادان را ازچیزهایی معاف می دارد که دانشمندان را از آنها معاف نمی کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :30
بازدید دیروز :127
کل بازدید :316010
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/9/3
1:37 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد رضا آقابیگی[226]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سروهای سرافراز (( همیشه با تو )) هو اللطیف مبادا روی لاله ها پا گذاریم خانه متروک همسفرمهتاب امٌل عروج .: شهر عشق :. بانک مقاله آدمک ها شاهراه اندیشه آرمان(بازگشتی دوباره) به نام وجود باوجودی که وجودبی وجودم عشق الهی: نگاه به دین با عینک عشق و عاشقی از قرآن بپرس Ask quran نگاه مشرقی دوستان همدم دربدران سکوت عشق ذخیره خدا آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام مذهب عشق مذهبی عدل الهی Divine Justice پرتگاه ناگفته های آبجی کوچیکه عاشق دلباخته وبلاگ رسمی کتایون پیام محبت شناخت اراء و افکار ضالّه همسفر عشق شمیم یار... نافذ فصل سکوت من گذشته من گل نرگس Narcissus طلسم شدگان مـن او چاپی دوم خانه اطلاعات به وسعت دنیا به وسعت دنیا خاطرات یک زندگی یه دل خسته یک کلام حرف خودمونی .:(( به یاد رضا )):. دختـــــر غربتـــی دنیای واقعی اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار از یک روحانی دختر ی با کو له‏با ر ی ا ز ا مید عاشقانه های گودزیلا بی سرزمین تر از باد یه پرستویی که قلبش شکسته خلوت تنهایی زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست ساقیا قدحی ریز که ما باده پرستیم ::. یاغی ترین .:: وبلاگ ایران اسلام دوست عزیز سلام داستان و راه های توحید جویان بزرگ تا.............شقایق او برای دم هر ثانیه ام رحمتی بود عظیم! گل ارکیده زیر درخت گل خدای که به ما لبخند میزند باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه باورم کن کوچولوها مانا کوثر چهاردیواری توهم یک عشق....... چاه بانک اس ام اس و جوک سیب سایت تخصصی گوشی موبایل عطش کلبه احزان سایت ویژه یک جالب برای دیدن فلش ایمل ریاست کانون رشد (سیروس دولت پور) باشگاه اندیشه سایت خبری سایت تکچین سایت مخ زن آموزش زبان انگلیسی سایت سیامک انصاری (کیانوش) سایت شبهای برره بید جیگر موزیک آموزش رایانه و مهارت icdl به زبان فارسی دایره المعارف فارسی آدرسهای اینترنت سایت زن روز (ویژه خانم ها - مد لباس ) محاسبه طول عمر (به روش کاملا پزشکی ) کاریکاتور بازیگران سینمای ایران سایت مهران مدیری شقایق دهقان (گل یاسمن بانو) سایت مناجات وبلاگ رییس جمهور (آقای محمود احمدی نژاد) پیوند به سایتهای دولتی سایت عمو پورنگ دوربین نت (آرشیو عکس) کسب در آمد و جوک و sms سایت کانون فرهنگی و تربیتی رشد لحظه‏ی دیدار بازار شپش فروشها خدا بود و دیگر هیچ نبود...!!! برای تو چرا و چگونه...؟؟؟ کویر خیال سکوت :.: : نماز،یک هدیه الهی :.: : تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... وبلاگ تفریحی Fashens چشم انداری بر ژاپن من نگاشت سایت پاسخگو (سئوالات شرعی ) حنانه خواهر سیب مخمل افتاب حقیقت هنرهای رزمی وبلاگ کانون رشد ناحیه 3 کرج

کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور استان تهران باید قبل از اتمام ترم چهارم می بایست مدرک icdl ومهارتهای غیر نظامی  به دانشگاه مربوطه ارائه دهند

                                                                          مجتمع فنی رهام

تنها مرکز مجاز ارائه مدرک icdl و مهارتهای غیر نظامی (زیر نظر هلال احمر )به کارمندان دولت و  دانشجویان می باشد

 

دفتر مرکزی :کرج- خیابان بهار - روبروی برج سبز

2215230-2215199-2232618-2238520

شعبه1: کرج - ضلع جنوب شرقی چهار راه طالقانی

2227743-2254447

شعبه 2: کرج چهار طالقانی - جمعیت هلال احمر

4403401-4403402-4403403

تذکر : طبق قردادی که دانشگاه پیام نور با مجتمع فنی رهام بسته شده فقط مدارک ارائه شده  توسط مجتمع فنی  رهام برای دانشگاه معتبر بوده و مدارک سایر مراکز آموزشی برای دانشگاه معتبر نبوده حتی اگر مدرک اخذ شده از مرکز معتبر باشد .


87/7/5::: 2:56 ع
نظر()
  
  
 فرش گل ‌در بروکسل
 
مثل این‌که میدان «گراند پلیس» که یکی از زیباترین میادین دنیا محسوب می‌‌شود به قدر کافی برای بلژیکی‌ها چشم‌نواز نیست زیرا هر دو سال یکبار فرشی از گل‌های رنگارنگ بر روی آن پهن می‌‌شود.
یکی از بزرگ‌ترین بازارهای مرکزی شهر بروکسل هر دو سال یک‌بار، محل برگزاری جشنواره‌های گل در دنیا می‌‌شود. جشنواره امسال شاهد یکی از جذاب‌ترین کارهای هنری با استفاده از چندین رنگ گل بود که تحسین همگان را برانگیخت.

بازدیدکنندگان این جشنواره از تماشای فرش گل که از چهاردهم تا هفدهم آگوست در میدان گراند پلیس پهن بود، لذت بردند.

 فرش زیبا و روح‌نوازی که به همت دست‌اندرکاران تا چهار روز در هوای گرم تابستانی ماه آگوست تازه و شاداب ماند.

 فرش گل امسال این جشنواره، طرحی منحصر به فرد و زیبا داشت و برای ساخت آن، هفتصد گل بگونیا در رنگ‌های مختلف و در زمینی به مساحت 300 مترمربع چیده شده بود.

جشنواره گل یکی از دیدنی‌ترین جاذبه‌های توریستی شهر بروکسل پایتخت بلژیک می‌‌باشد که علاقمندان به گل و پرورش آن را از سراسر دنیا به سوی خود جلب می‌کند.

منبع:annanova
 

المپیک به چه قیمت؟!

چینی‌ها یکی از مدال‌آورترین، ورزشکاران دنیا هستند و هر ساله در مسابقات مختلف ورزشی بیشترین تعداد مدال‌ را از آن خود می‌‌کنند.
 این موفقیت‌ها بدون تلاش بی‌وقفه ورزشکاران که همگی ورزش حرفه‌ای را از دوران کودکی آغاز کرده‌اند، امکان‌پذیر نیست ولی این کودکان دیروز، چه شرایطی را پشت سر گذاشته‌اند؟
آیا با مشاهده نوع و شدت تمرینات طاقت‌فرسای کودکان چینی باز هم علاقه‌مند هستیم که فرزندانمان ورزشکارانی مدال‌آور باشند؟
همه می‌‌دانیم که رسیدن به سطح یک ورزشکار مدال‌‌آور، نیازمند فداکاری‌ها و تحمل مشقت بسیاری است، ژیمناست‌هایی که اینقدر نرم و زیبا نمایش خود را به اجرا می‌‌گذارند و تماشاگران را متحیر می‌‌کنند عملا بچگی نکرده و لذت‌های دوران کودکی را درک نکرده‌اند.
 این را می‌‌توان شکنجه‌های تایید شده عصر مدرن نام نهاد. رقابت سالم، پیروزی و کسب عنوان قهرمانی و مدال المپیک، کار بسیار پسندیده‌ای است ولی آیا ارزش آن را دارد که برای رسیدن به این هدف، کودکان را در معرض این کابوس‌های عالم بیداری قرار دهیم؟احتمالا هیچ پدر و مادری راضی نیست فرزندش را با این شکنجه‌ها مواجه کند هر چند که نتیجه آن کسب مدال طلا از بازی‌های المپیک باشد!
منبع:obode
 
 
 
نوزاد استثنایی
 
عدد هشت در بسیاری از کشورها عددی مهم و متفاوت است و نوزادی که در روز هشتم از ماه هشتم میلادی سال دو هزار و هشت و با وزن هشت پوند و هشت اونس به دنیا آمد به والدین خود نوید یک زندگی سرشار از شانس و برکت را داد.
«سارا الز» مادر 26 ساله این پسر‌بچه روز 12 آگوست منتظر تولد او بود ولی «کوری» چهار روز زودتر از موعد مقرر به دنیا آمد. او می‌‌گوید:
« کوری قبل از ساعت هشت به دنیا آمد و پرستاران به شوخی گفتند: باید صبر می‌‌کردی ساعت هشت شود. تولد او واقعا غافلگیرکننده بود.
 دوستانم فکر می‌‌کردند شوخی می‌‌کنم و این همه عدد هشت را از خودم ساخته‌ام.»
کشور چین نیز عدد هشت را عددی مقدس می‌‌داند به همین خاطر افتتاحیه بازی‌های المپیک را راس ساعت هشت از روز هشتم آگوست سال 2008 آغاز کرد. «یان ماندی» پدر 31 ساله کوری هم گفت: این‌طوری به یاد داشتن جشن تولد او خیلی آسان شد و افزود:« من و سارا همیشه در یادآوری تاریخ‌ها مشکل داریم.
 این‌طوری لااقل من هرگز تولد پسرمان را فراموش نمی‌‌کنم. »این زن و شوهر دو سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و عدد هشت حتی در نشانی آنها هم دیده می‌‌شود. پلاک خانه آنها عدد 18 است.
 
 

روشنایی برق در خانه قدیمی

صاحب یک خانه قدیمی سرانجام موافقت کرد خانه خود را سیم‌کشی برق کند. «هوبرت هیلینگ» شصت ساله تا به حال خانه یک طبقه و سیصد ساله خود را با شمع و چراغ‌های گازسوز روشن می‌‌کرد ولی زمانی که یک چراغ گازسوز خراب، خانه‌اش را به آتش کشید، موافقت خود را برای برق‌کشی خانه‌اش اعلام کرد. او برای نخستین بار در طول عمر خود می‌‌تواند از اتوی برقی، توستر و حتی از مخلوط‌کن برقی استفاده کند ولی هنوز هم راضی نیست پولش را برای خریدن یخچال و تلویزیون هدر بدهد. او فعلا غرق در حیرت است زیرا با فشار دادن یک دکمه، خانه‌اش روشن می‌‌شود. او می‌‌گوید:«فوق‌العاده است. فقط یک کلید است.» من قبلا چراغ دیواری گازسوز داشتم و باید تک‌تک آنها را جداگانه روشن می‌‌کردم. باید اعتراف کنم لامپ‌های برق بهتر و ایمن‌تر هستند.

خانه روستایی آقای هیلینگ که از کاهگل ساخته شده است چندی پیش بر اثر آتش‌سوزی تا حد زیادی سوخت. ماموران آتشنشانی برای او توضیح دادند که چراغ گازسوز خیلی خطرناک است و این‌طور بود که او تصمیم گرفت، پنج هزار پوند صرف سیم‌کشی برق خانه‌اش کند. آقای هیلینگ راهنمای توریست‌های هتل شهر کوچک تنبی در انگلستان است ولی هر روز بعد از کار روزانه به خانه موزه مانند و همیشه تاریک خود بازمی‌گشت تا چراغ‌های گازسوز و شمع‌های آن را روشن کند. آقای هیلینگ که تازه طعم برق را چشیده است هنوز نیازی به لوله‌کشی آب، در خانه خود احساس نمی‌‌کند. او هنوز هم مثل پدر و پدربزرگش پس از طی یک مسافت پنج دقیقه‌ای با سطل از چاه مزرعه آب بیرون می‌‌کشد.
 
 
این پیرمرد، 86 همسر دارد

پیرمرد 86 ساله نیجریه‌ای، محمد بللو ابوبکر، به تمام مردان دنیا سفارش کرد که هیچ وقت او را سرمشق خود قرار نداده و با 86 زن ازدواج نکنند.این آموزگار بازنشسته در کشور نیجریه زندگی می‌کند و به همراه 86 همسر و 170 فرزند خود در یک ساختمان مسکونی به سر می‌برد. او می‌گوید: تنها یاری خداوند بوده که او را قادر ساخته است این همه زن را کنترل کند.محمد بللو ابوبکر در مصاحبه‌ای با خبرنگار بی‌‌بی‌‌سی اظهار داشت: مردی که ده زن دارد ممکن است بیفتد و بمیرد ولی قدرتی به من از سوی خداوند عطا شده و به همین دلیل است که می‌توانم به 86 زن رسیدگی کنم.او می‌گوید: خود زن‌ها هستند که متقاضی ازدواج با من می‌شوند و می‌افزاید: «من دنبال آنها نمی‌گردم، آنها به سراغ من می‌آیند. من فکر می‌کنم حقیقتا این خداوند است که می‌خواهد با آنها ازدواج کنم و من هم این کار را می‌کنم.»لیکن سخنان این مرد که خانواده‌اش را قوم خود می‌داند از نظر مقامات دولت نیجریه مردود تلقی می‌شود.بیشتر همسران محمد بللو ابوبکر کمتر از یک چهارم سن او را دارند و بسیاری از آنها حتی از فرزندان او هم کوچک‌تر هستند. برخی از زنان او که با خبرنگار بی‌‌بی‌‌سی مصاحبه داشتند، می‌گفتند که پس از مراجعه به او برای درمان بیماری‌هایشان با وی آشنا شده و ازدواج نموده‌اند. «شریفه بللو ابوبکر» که ده سال پیش در 25 سالگی با همسرش ازدواج کرده است، می‌گوید: همین که او را دیدم سردردم خوب شد به خودم گفتم وقتش است که با او ازدواج کنم و او همسرم شد، «قانعات محمد بللو» حدود بیست سال از ازدواجش با فردی که همه او را «بابا» صدا می‌کنند، می‌گذرد. وقتی او در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کرد، مادرش او را برای مشاوره پیش آقای بللو برد و کمی بعد این مرد از او خواستگاری کرد.

او می‌گوید: من گفتم نمی‌توانم با یک پیرمرد ازدواج کنم. قانعات ابتدا با مرد دیگری ازدواج کرد ولی مدتی بعد از او طلاق گرفت و به عقد محمد بللو ابوبکر در آمد. او در ادامه می‌افزاید: حالا من شادترین زن روی زمین هستم مردی که 86 زن داشته باشد معلوم است که می‌داند چطور از آنها مراقبت کند.بللو ابوبکر و همسرانش هیچ کدام شاغل نیستند و در ظاهر هیچ وسیله‌ای برای امرار معاش ندارند. او فاش نکرده است که چطور خرج این خانواده بزرگ را در می‌آورد. آنها برای هر وعده غذای خود سه گونی برنج 12 کیلوگرمی را می‌پزند که قیمت کل آن به 915 دلار می‌رسد. تمام سکنه روستای «بیدا» که محل زندگی آنهاست، می‌گویند نمی‌دانند او چگونه خرج خوراک و پوشاک زن‌ها و بچه‌هایش را می‌دهد ولی یکی از زن‌های او گفت، آقای بللو گاهی اوقات به بچه‌هایش می‌گوید، بروند و 200 نایرا (69/1 دلار) گدایی کنند. اگر همه آنها این مقدار پول را جمع کنند روی هم 290 دلار می‌شود.

پس از علنی شدن تعداد همسران بللو ابوبکر، دادگاه اسلامی نیجریه او را به اعدام محکوم کرد، در صورتی دادگاه از حکم اعدام او صرفنظر می‌کند که ظرف مدت یک هفته او 76 زن خود را طلاق بدهد.

منبع: سان
 

پیرترین ورزشکارالمپیک

«هیروشی هوکتسو» 67 ساله پیرترین ورزشکار بازی‌های المپیک پکن بود که در رشته سوارکاری در این مسابقات شرکت کرد. او که سال‌هاست بی‌وقفه به این ورزش پرداخته است هرگز از پا نمی‌‌نشیند و می‌‌گوید از همین الان تمرینات خود را برای المپیک 2012 لندن آغاز می‌‌کند. هوکتسو که مقام دهم در بخش حرکات نمایشی تیمی با اسب را کسب نموده است اولین بار در سال 1964 در مسابقات المپیک که در شهر توکیو برگزار شد، شرکت کرد و پس از یک وقفه طولانی مدت چهل ساله، بار دیگر روز 13 آگوست در این مسابقه حاضر شد. او در یک مصاحبه تلفنی که قبل از مسابقه او انجام شد اظهار داشت « من حداکثر سعی خود را می‌‌کنم. از اولین روزی که به این ورزش روی آوردم تاکنون بیشترین محرک و انگیزه من برای ادامه کار این بوده که احساس می‌‌کردم روزبه‌روز بهتر شده‌ام و این موضوع مرا راضی می‌‌کند.»

بین اختتامیه المپیک توکیو و آخرین مسابقه اسب‌سواری هوکتسو که در هنگ‌کنگ برگزار شد دقیقا شانزده هزار روز می‌‌گذرد و او پیشرفت‌های زیادی را در این مدت تجربه کرده است. هوکتسو به اسب‌هایش اهمیت زیادی می‌‌دهد و برای فراهم‌سازی تسهیلات لازم برای اسب‌هایش به نام‌های «شاتین» و «رودخانه بیس» 154 میلیون دلار پول خرج کرده و برای آنها چهار استبل با تهویه 24 ساعته، ماشین‌های یخ‌سازی و ظروف تغذیه‌گردان آماده کرده است. وقتی از او پرسیده شد چه فرقی بین المپیک 1964 و المپیک امسال می‌‌بیند گفت: «می‌‌دانم که امنیت، لازمه کار است ولی گاهی زیاده از حد می‌‌شود و به خاطر همین برای رسیدن به محوطه بازی وقت زیادی را باید صرف کنیم. در ضمن بازی‌های امسال بسیار حرفه‌ای‌تر است و رقیبان هم کارکشته‌تر می‌‌باشند.»

حتی اگر هوکتسو در المپیک لندن شرکت کند باز هم پیرترین ورزشکار تاریخ المپیک نخواهد بود زیرا «اسکار سوان» تیرانداز سوئدی در 72 سالگی در المپیک سال 1920 شرکت کرده بود.
 

87/7/4::: 2:48 ع
نظر()
  
  
او کاشف اشعه X بود!

اشعه ایکس با نامی آشنا، دارای َکاربردی فراوان برای همه می‌باشد. بدون شک هر فردی حداقل یک بار به دلایل پزشکی با آن سر و کار داشته است. به طوری که اشعه ایکس در دنیای طب بسیار ضروری و مهم است. می‌خواهیم شما را با کاشف اشعه ایکس «ویلیام کنراد رونتگن» آشنا کنیم.

کودکی یک کاشف

«ویلهلم کنراد رونتگن» در 27 مارس سال 1845 میلادی در شهر «لنپ» آلمان چشم به جهان گشود. والدینش آرزو داشتند تنها پسرشان در آینده به مدارج عالی علمی دست یابد. از این‌رو از همان دوران طفولیت زبان آلمانی و فرانسه را همزمان به وی آموختند تا او بتواند در دانشگاه‌های معتبر دنیا به راحتی کسب علم کند.

ویلیام برای گذراندن تحصیلات ابتدایی به همراه مادرش به هلند رفت زیرا مدارس هلند بهتر از مدارس شهر خودش بود. او دوران ابتدایی و دبیرستان را در مدت کوتاهی به اتمام رسانید و سپس برای تحصیل در دانشگاه به سوئیس رفت و وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته علوم زیستی و شیمی و فیزیکی به تحصیل پرداخت. استاد وی پروفسور «آدولف کلاسیوس» بود. پس از اتمام تحصیلات در سال 1869 مدرک دکترای فیزیک دریافت کرد و بعد به «ورتسبرگ آلمان» بازگشت. او در آنجا با دختری که از کودکی به وی علاقه داشت ازدواج کرد.

کشف اشعه ایکس

او توانسته بود تا حدی آرزو‌های پدر و مادر خود را برآورده سازد. اما خودش جویای علم بیشتری بود.«ویلیام» استاد دانشگاه‌های مختلف آلمان شد و به تدریج عنوان دانشمندی برجسته را کسب کرد. در سال 1888 استاد فیزیک و رئیس انستیتو فیزیک دانشگاه ورتسبرگ شد. او در همین انستیتو کشف خود را ثبت کرد.در هشتم نوامبر سال 1895 میلادی ویلیام، در حال کار در تاریک‌خانه آزمایشگاه بود. آزمایش‌های او در زمینه اشعه‌های کاتویک انجام می‌شد که توسط تخلیه الکتریکی در ولتاژ‌های بالا و درون لامپ‌های خلا بوجود می‌آید. این‌گونه لامپ‌ها را «ویلیام کروکیس» حدود پنجاه سال قبل از کنراد رونتگن ساخته بود. آنچه که تعجب رونتگن را برانگیخت این بود که وقتی لامپ شارژ می‌شد صفحه‌ای که به عنوان پرده مشاهده در طرف دیگر اتاق قرار داده بود شروع به درخشش می‌کرد. او فهمید که صفحه پوشانده شده از پلاتینو واکنش نشان می‌دهد. او مشاهده کرد که استخوان‌های دستش از میان گوشت به وضوح دیده می‌شوند.رونتگن روزهای هفته را پیاپی کار کرد بدون اینکه لحظه‌ای از آزمایشگاه بیرون بیاید. البته او در انزوا و مخفیانه تحقیقات خود را انجام می‌داد. آزمایش‌های رونتگن برای تعیین ماهیت اشعه‌ها بود.

معجــزه

وی در 28 دسامبر سال 1895 میلادی گزارشی را همراه با چند عکس رادیوگرافی آزمایشی و عکس دست همسرش به رئیس انجمن فیزیک پزشکی ارائه کرد و چندین گزارش چاپی از تحقیقاتش را به دوستان خود در سراسر اروپا فرستاد. تا ژانویه آن سال اکثر دانشمندان اروپایی با کشف جالب و خیره کننده اشعه ایکس رونتگن آشنا شدند. او این کشف را در عالم پزشکی یک معجزه دانست.

در سال 1901 رونتگن جایزه نوبل گرفت و این اولین جایزه نوبل در رشته فیزیک بود، البته تا آن زمان اطلاعات در زمینه اشعه ایکس در اختیار عموم مردم قرار نگرفته بود. او حتی درباره جزییات کشف و کاربردهای اشعه ایکس سخنی به میان نبرد.در واقع تمام افتخار و اعتبار کشف اشعه ایکس منحصر به رونتگن می‌باشد زیرا او به تنهایی کار می‌کرد.

رونتگن در مقالات و کتب خود اشاره به موارد استفاده اشعه ایکس در طب کرده است که البته امروزه با تحقیقات بیشتر دانشمندان به فواید بیشتر آن پی برده‌اند.

اشعه ایکس برای نابود کردن تومورهای خطرناک با متوقف کردن رشد آنها به کار برده می‌شود.

حتی در صنعت نیز استفاده دارد برای مثال برای اندازه‌گیری ضخامت برخی مواد و رخنه کردن به اجسام تاثیر بسزایی دارد. اشعه ایکس در علم زیست‌شناسی و نجوم هم کار‌برد دارد به این ترتیب رونتگن خدمت بزرگی به بشریت و جامعه پزشکی کرد.

فرزندخوانده

او از خود فرزندی نداشت اما دختری را به فرزندی پذیرفت او علاقه‌ای برای عکس گرفتن نداشت. لذا تعداد کمی عکس از او بعد از کشفش باقی مانده است که خیلی از آنها بسیار رسمی می‌باشد. رونتگن به خاطر کشف مهمش مدال سلطنتی «رامفورد» را به دست آورد. او در سال 1923 در شهر مونیخ در سن 78 سالگی چشم ازجهان فرو بست، اما ابداع و کشف او که همان اشعه ایکس بود، تحولی عظیم در دنیای علم بوجود آورد.
 

87/7/4::: 2:40 ع
نظر()
  
  
 کفن تورین

کفن تورین یک تکه پارچه کتان است که تصویر یک مرد در آن نقش بسته درحالی که به صلیب کشیده شده است. بیشتر کاتولیک‌ها معتقدند این پارچه، کفن عیسی مسیح می‌باشد. این کفن هم‌اکنون در کلیسای «سنت جان تعمیردهنده» در شهر تورین ایتالیا نگهداری می‌شود. با وجود بررسی‌های زیاد هنوز هیچ‌کس نتوانسته توضیح قابل قبولی بر چگونگی چاپ این تصویر ارائه دهد و تاکنون کسی قادر نبوده از روی آن کپی بردارد. آزمایشات رادیوکربن نشان می‌دهد که این تکه پارچه متعلق به قرون وسطی است ولی مدافعان این کفن، چنین نظریه‌ای را قبول ندارند. باستان‌شناسان معتقدند این پارچه در قرن چهارم هم وجود داشته، پارچه دیگری نیز موجود است که می‌گویند سر عیسی‌مسیح با آن پوشیده شده بود. پروفسور مارک گاسکین پژوهشگر اسپانیایی در سال 1999 در مورد ارتباط این دو پارچه با یکدیگر تحقیقات مفصل علمی انجام داد. این تحقیقات که بر پایه تاریخ، آسیب‌شناسی، تجزیه خون و لکه‌های روی پارچه‌ها انجام گرفته بود، نشان می‌داد هر دو پارچه در دو زمان مجزا ولی نزدیک به هم سر یک نفررا پوشانده بوده‌اند. این نتیجه‌گیری توسط دانشمندان دیگری نیز مورد تایید قرارگرفت.

جاده بیمینی

حتما شما هم مثل بسیاری از مردم دنیا درباره شهر گمشده «آتلانتیس» چیزهایی شنیده‌اید ولی «جاده بیمینی» کجاست؟ در سال 1968 غواصان، صخره‌ای عجیب و زیردریایی را کشف کردند که در نزدیکی جزیره بیمینی شمالی در باهاماس قرار داشت. هنوز هم هستند کسانی که معتقدند سنگ‌های این صخره به طور طبیعی ساخته شده‌ ولی به خاطر نوع نظم غیرمعمول این سنگ‌ها، بسیاری فکر می‌کنند که بخشی از شهر گمشده آتلانتیس می‌باشند. شاید عاملی که بیشتر باعث اسرارآمیز شدن این جاده شده «ادگار کایس» پیشگو در سال 1938 است که می‌گفت: «در سال‌های 1968 الی 1969 بخشی از یک معبد که هنوز کشف نشده است در دریاهای نزدیک بیمینی عیان خواهد شد.» دکتر «گرگ لیتل» باستان‌شناس آماتور در تحقیقات اخیر خود صخره جاده مانند دیگری درست شبیه صخره اولی را در زیر آن پیدا کرد. او معتقد است این صخره‌ها قسمت بالایی یک دیوار قدیمی یا یک اسکله می‌باشند. به هر حال این صخره‌ها هر چه که باشند چندان محتمل به نظر نمی‌رسد که دست طبیعت خود به خود سنگ‌ها، شن‌ها و صدف‌ها را این طور منظم در کنار هم قرار داده باشد.

مثلث برمودا

مثلث برمودا، منطقه‌ای در آب‌های اقیانوس اطلس شمالی واقع شده است که تاکنون شمار زیادی از هواپیماها و قایق‌ها در آن ناپدید شده‌اند. در طی سال‌های بسیار دلایل مختلفی برای این ناپدید شدن‌های اسرارآمیز ارائه شده که از جمله آنها بدی آب و هوا، حمله فضایی‌ها، جابجا شدن زمان و برخی قوانین فیزیک بوده‌اند. هر چند که در بسیاری از گزارشات این اتفاقات پر از اغراق بوده ولی حقیقت این است افراد و اشیای بسیاری در این منطقه مثلث شکل ناپدید شده‌اند و هیچ دلیل محکمی از آن در دست نمی‌باشد، اما نزدیک به 15 سال است که دیگر برمودا خبرساز نشده است.

مهاجران رونوک

در سال 1584 سر والتر رالی به دستور ملکه الیزابت اول به ساحل شرقی آمریکای شرقی رفت تا به وضع مهاجران انگلیسی سامان دهد. بین سال‌های 1585 تا 1587 دو گروه از مهاجران در دو منطقه جای گرفتند و تشکیل مستعمره دادند. یکی از این گروه‌ها به جنگ با قبایل بومی آمریکا پرداخت و پس از مدتی از آنجا که دیگر مواد غذایی و نیروی جنگیدن نداشتند دوباره به انگلستان بازگشتند. گروه دوم با بعضی از قبایل طرح دوستی ریختند ولی این سیاست هم نتیجه‌ای نداشت و بسیاری از آنها کشته شدند. سرانجام این مهاجران شخصی به نام «جان وایت» را مامور کردند تا به انگلستان برود و کمک بیاورد. «وایت» به هنگام ترک آنجا دید که نود مرد، هفده زن و یازده بچه در آن مستعمره زندگی می‌کردند ولی وقتی در سال 1590 وایت دوباره به آمریکا برگشت هیچ اثری از آنها نبود، حتی اثری از دعوا و جنگ هم به چشم نمی‌خورد. این گروه از مهاجران به نام «مستعمره گمشده» معروف شده‌اند و هنوز کسی از ساکنین آن خبری ندارد.

زمزمه تائوس

«زمزمه تائوس» یا «زمزمه طبیعت» در بسیاری از نقاط دنیا شنیده می‌شود. این صدا اغلب در محیط‌های ساکت به گوش می‌رسد و شبیه صدای موتوری است که از فاصله دور می‌آید و بیشتر در ایالات متحده، انگلستان و کشورهای شمال اروپا رخ می‌دهد. هر چند که تاکنون پژوهش‌های بسیاری برای پیدا کردن منبع این صدا و ضبط آن انجام شده ولی هنوز هیچ‌کس نتوانسته به نتیجه‌ای دست یابد.بلندترین زمزمه تاکنون در شهر کوچک «تائوس» در نیومکزیکو شنیده شده است. در سال 1997 کنگره آمریکا گروهی از دانشمندان انستیتوهای علمی معتبر این کشور را مامور تحقیق در این زمینه کرد ولی تا به امروز هیچ‌کس علت این صدای زوزه مانند را کشف نکرده است.

کنت سن ژرمن

کنت سن ژرمن (به گفته برخی زمان مرگش 27 فوریه 1784 بود) نجیب‌زاده‌ای ماجراجو، مخترع، دانشمند آماتور، نوازنده ویلون، آهنگساز آماتور و بالاخره مردی اسرارآمیز بود. او در زمینه علم کیمیاگری هم مهارت‌هایی داشت و مردم او را «مرد شگفت‌انگیز» می‌نامیدند. هیچ کس نفهمید او از کجا آمده بود وی بدون هیچ ردپایی هم ناپدید شد، اما پس از آن چندین سازمان پنهانی و اسرارآمیز او را الگوی خود می‌دانستند. در سال‌های اخیر هم چندین نفر ادعا کرده‌اند کنت سن ژرمن هستند.

کتاب دست‌نویس وینیچ

کتاب وینیچ، کتابی دست‌نویس متعلق به قرون وسطی است که مشخص نیست با چه خط و زبانی نوشته شده است. بیش از صد سال است که کارشناسان سعی در شکستن رمز این خط داشته‌اند، تصاویری که در ورق‌های باقیمانده از این کتاب دیده می‌شود نشان می‌دهد که کتاب در زمینه داروسازی و درمان بیماری‌ها می‌باشد.

جک قاتل

در نیمه دوم سال 1888 لندن صحنه قتل‌های فجیعی بود که در اکثر آنها زنان خیابانی کشته و گلویشان بریده شده بود. نام «جک قاتل» از نامه‌ای گرفته شده بود که قاتل به روزنامه‌های لندن فرستاد. پلیس انگلیس مظنونین بسیاری را دستگیر کرد ولی برای هیچ کدام از آنها نتوانست مدرک کافی جمع‌آوری کند و همه را آزاد کرد. هنوز هم کسی نمی‌داند جک قاتل چه کسی بود.

دی . بی . کوپر

دی.بی.کوپر یا «دن کوپر» نام مستعاری است که به یک هواپیماربا داده شده است. دن کوپر در تاریخ 24 نوامبر سال 1971 یک هواپیمای بویینگ 727 را ربود و پس از دریافت 200 هزار دلار در حالی که هواپیما بر روی اقیانوس آرام پرواز می‌کرد از آن پایین پرید. هیچ‌کس نمی‌داند کوپر از آن پرش جان سالم به در برد یا نه، ولی در سال 1980 یک پسر بچه هشت ساله 5800 دلار اسکناس بیست دلاری خیس را در ساحل رودخانه کلمبیا پیدا کرد که شماره سریال آنها با شماره سریال پول‌هایی که به کوپر داده شد، یکی بود. همین اتفاق باعث شد که از آن پس در هواپیماها ردیاب فلزی کار بگذارند.

ال چوپاکابرا

ال چوپاکابرا (مکنده خون بز) بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین دیده شده است و احتمالا موجودی سنگین وزن با جثه‌ای کوچک‌تر از خرس می‌باشد که یک ردیف فلس شبیه دایناسورها از پشت گردن تا محل درآمــدن دم روی بـدن خود دارد. این نام لاتین به این دلیل بر روی آن گذاشته شده که به گفته شاهدین این موجود حیوانات به ویژه بز را می‌کشد و خون آنها را می‌مکد. می‌گویند این موجود صورتی شبیه سگ یا پلنگ، زبان دراز نوک تیز و دندان‌های نیش بزرگی دارد و بویی شبیه بوی گوگرد بر جای می‌گذارد و به هنگام خطر چشمانش قرمز رنگ شده و می‌درخشند.

مرد بالدار

مرد بالدار نام موجودی عجیب است که اوج رویت آن بین سال‌های 1966 و 1967 در ویرجینیای غربی بوده است در سال 2007 هم گزارش‌هایی مبنی بر رویت آن موجود می‌باشد. آنها که مرد بالدار را دیده‌اند، می‌گویند این موجود سر ندارد! اما چشمان درشت و سرخی دارد که روی سینه‌اش می‌درخشند. افراد زیادی تاکنون خبر داده‌اند که مرد بالدار را دیده‌اند ولی هیچ عکسی از آن در دست نمی‌باشد.

نورهای مارفا

نورهای مارفا، نورهایی غیرقابل توضیح هستند که به نورهای ارواح هم معروفند. این انوار در مارفا واقع در ایالت تگزاس دیده می‌شوند. می‌گویند این نورها به اندازه یک توپ بسکتبال هستند و در ارتفاع 5/1 الی 2 متری زمین شناور می‌باشند. نورهای مارفا به رنگ‌های سفید، زرد، نارنجی یا قرمز و گاه سبز و آبی دیده شده‌اند و به سرعت در جهات مختلف حرکت می‌کنند. هنوز هیچ کس از فاصله کاملا نزدیک آنها را ندیده است ولی دانشمندان احتمال می‌دهند این نورها، برق حاصله از تپه‌های کوارتز همان نزدیکی باشد.

قاتل زودیاک

قاتل زودیاک در اواخر دهه 1960 به مدت ده ماه فعالیت ‌کرد و بعد دیگر هیچ خبری از او نشد در این مدت او پنج نفر را کشت و دو نفر را زخمی کرد. این دو نفر زخمی نیز به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافتند در حالی که قاتل فکر می‌کرد آنها را کشته است. بعد از هر قتل، قاتل که به زودیاک معروف شده بود به پلیس تلفن می‌کرد و خبر قتل آنها را می‌داد. او در نامه‌های خود به روزنامه‌ها می‌نوشت: من دوست دارم مردم را بکشم. کشتن یک انسان خیلی لذت‌بخش‌تر از حیوانات است چون انسان خطرناک‌ترین حیوان روی زمین می‌باشد... هنوز هم راز قاتل زودیاک برملا نشده است.

مری سلست

کشتی مری سلست در سال 1860 در «نووا اسکوتیا» به آب انداخته شد.

نام اولیه این کشتی «آمازون» و طول آن 103 فوت بود و 280 تن وزن داشت. به مدت ده سال مری سلست پشت سر هم گرفتار حوادث متعددی شد و این کشتی صاحبان مختلفی داشت تا این‌که سرانجام در یک حراجی در نیویورک به قیمت سه هزار دلار فروخته شد. صاحب جدید، تعمیرات اساسی روی آن انجام داد و با نام جدید «مری سلست» آن را به آب انداخت. کاپیتان جدید بنجامین بریگز 37 ساله بود که به همراه همسر و تنها دخترش و به اتفاق خدمه سوار کشتی شد و در نوامبر 1872 به سمت ایتالیا راه افتاد.

 هیچ یک از سرنشینان کشتی هرگز دوباره دیده نشدند. مدتی بعد کشتی سرگردان در اقیانوس پیدا شدو هیچ اثری از خدمه‌اش در آن دیده نمی‌شد ولی هیچ‌کس در آن نبود و تمام مدارک به جز گزارشات روزانه کاپیتان ناپدید شده بود. اوایل سال 1873 دو قایق نجات در اسپانیا به ساحل   نشستند.

در یکی از آنها جسد یک نفر به همراه پرچم آمریکا بود و در دیگری جسد پنج نفر دیده می‌شد. برخی معتقدند این اجساد بقایای سرنشینان مری سلست بودند ولی حقیقت این است که هویت این اجساد هیچ وقت کشف نشد.

پا گنده

بیگ فوت یا ساسکواچ به انسانی میمون مانند گفته می‌شود که در نواحی جنگلی شمال غربی اقیانوس آرام و بخشی از بریتیش کلمبیا دیده شده است. برخی کارشناسان بیگ فوت را موجودی تخیلی و برگرفته از افسانه‌ها می‌دانند ولی برخی دیگر به شدت از وجود آن حمایت می‌کنند.



  
  
 کودکی پرماجرا

فردریک گولاندهاپکینز در 20 ژوئن 1861 در ایست‌پورن انگلیس در خانواده‌ای متوسط دیده به جهان گشود، پدرش برادرزاده «جرارد مانلی هاپکینز» یکی از شعرای معروف انگلیس بود. فردریک هیچ وقت طعم محبت پدر را نچشید زیرا وقتی که نوزاد بود، پدرش را از دست داد.مادرش نیز فقط به فکر خودش بود و تنها تا ده سالگی مسئولیت نگهداری فردریک را به عهده گرفت، سپس او را به یک مدرسه شبانه‌روزی سپرد. فردریک همیشه با میکروسکوپی که از پدرش به یادگار مانده بود به تماشای اجسام ریز می‌پرداخت. او به ادبیات نیز علاقه‌مند بود و گاهی اشعار کوتاهی هم می‌سرود.

ورود به عرصه علم

در سال 1871 مادرش او را ترک کرد و به آنفیلد در لیورپول رفت و فردریک به مدرسه‌ای در لندن انتقال یافت. او علیرغم این‌که از مهر خانواده محروم شده بود اما در مدرسه بهترین نمرات را کسب می‌‌کرد، وقتی دوران دبیرستانش به پایان رسید، تصمیم گرفت وارد دنیای علم شیمی شود. 17 ساله بود که دیپلم گرفت و با نوشتن یک مقاله در زمینه زندگی حشرات برنده جایزه انجمن ملوم لندن شد.او برای گذران زندگی در بانک سلطنتی لندن به استخدام درآمد تا بتواند از عهده هزینه تحصیل خود برآید. از این رو فردریک وارد دانشگاه لندن شد و به تحصیل در رشته شیمی پرداخت و به تجزیه و تحلیل سموم در بدن پرداخت.22 ساله بود که فارغ‌التحصیل شده، سپس وارد دانشگاه پزشکی شد، او در آزمایشگاه به تحقیق در زمینه علم شیمی پرداخت. در سن 28 سالگی مدال طلا در رشته شیمی از دانشگاه پزشکی لندن را دریافت کرد و مدرک کارشناسی‌اش را در زمینه سم‌شناسی و فیزیولوژی به دست آورد.همان زمان در دانشگاه با «جسی آ استیوز» دانشجوی رشته پزشکی آشنا شد و در سن 36 سالگی با او ازدواج کرد. ثمره این ازدواج دو فرزند دختر بود. بعدها جاکیتا دختر بزرگش با نویسنده معروف انگلیسی «جی بی‌ پریستلی» ازدواج کرد.در سال 1898 با ارائه یک سخنرانی در دانشگاه کمبریج مورد توجه همه اساتید علم شیمی قرار گرفت و عضو انجمن هیئت مدیره این دانشگاه شد و به کرسی استادی دست یافت. فردریک علیرغم موفقیت‌های چشمگیرش در عرصه علم و دانش همیشه از لحاظ محبت والدین احساس خلاء می‌کرد.یک بار تصمیم گرفت به همراه همسر و دو فرزندش به دیدار مادرش برود. مادر او ازدواج کرده بود و فردریک را به طور کلی از یاد برده بود، برخورد مادر با او و خانواده‌اش بسیار سرد بود، تا جایی که فردریک از این‌که به دیدار مادرش رفته، احساس پشیمانی می‌کرد.

کشف ویتامین‌ها

فردریک در آزمایشگاه، مخلوطی از انواع هیدرات‌های کربن، چربی‌ها، پروتئین‌ها و نمک‌ها را که برای بدن لازم است به یک گروه موش خوراند. چند هفته بعد مشاهده کرد که موش‌ها همگی مرده‌اند ولی گروه دیگر موش‌ها که در همان مدت همان مخلوط غذایی را همراه با مقدار کمی شیر خورده بودند، زنده ماندند. او نتیجه گرفت که شیر موادی دارد که برای زنده ماندن و رشد موش‌ها لازم است اما امروزه می‌دانیم این مواد ضروری، ویتامین‌ها هستند.در آن دوران دوست بسیار صمیمی فردریک «دکتر کریستین ایجکمان» بود که در زمینه بیماری‌ها تحقیق می‌کرد، او ثابت کرده بود که بیماری «بری بری» در نتیجه کمبود تغذیه ایجاد می‌شود. این امر راه را برای کشف ویتامین‌ها و مواد ویتامین‌دار مسئول بیماری بری‌بری یعنی «تیامین» هموار کرد. به این ترتیب ایجکمان به یاری فردریک برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1929 شد. لذا علم جدید تغذیه به سرعت گسترش یافت و اولین تحقیقات و نظریه‌ها در مورد ویتامین‌ها در همان سال‌ها به وسیله فردریک انجام شد و او به خاطر همین تحقیق، جایزه انجمن سلطنتی لندن را دریافت و به لقب «سر فردریک هاپکینز» نائل آمد.فردریک، فردی بسیار پرکار بود و به هیچ وجه از کار کردن و تحقیق در آزمایشگاه و مطالعه خسته نمی‌شد. او در طول شبانه‌روز فقط 3 ساعت می‌خوابید و بقیه اوقات خود را صرف کسب علم و ارائه مقالات پزشکی و شیمی می‌کرد. فردریک بسیار خانواده‌دوست بود و همیشه می‌خواست فرزندانش در کنار او باشند.فردریک هاپکینز در 16 می‌ 1947 در حالی که مشغول تحقیقات در آزمایشگاه دانشکاه کمبریج بود به دلیل سکته قلبی در سن 86 سالگی چشم از جهان فرو بست، بعدها مجسمه یادبود وی را در کمبریج بنا کردند تا نسلهای آینده این دانشمند برجسته را که گام بزرگی در علوم تغذیه گذاشت به فراموشی نسپارند
منبع:ksbaz

87/3/9::: 11:33 ص
نظر()
  
  
  قدمت شهر بارسلون به قرن اول میلادی بازمی‌گردد که توسط اقوام کارتاژ پایه‌گذاری شد و در دوران فتح اندلس، این شهر نیز شاهد لشگرکشی‌های مسلمانان بود. مسلمانان این شهر را «برشلونه» یا «برشنونه» می‌‌نامیدند که برگرفته از نام لاتین «بارسینونا» بود. در آن دوران این شهر به خاطر فراوانی گندم، حبوبات و عسل معروف بود و از سواحل آن مروارید به دست می‌‌آمد به همین دلیل محل تاخت و تاز یونانیان بوده و در قرون وسطی نام «بارسلونا» را یونانیان بر این محل گذاشتند.

شهر بارسلون هم‌اکنون نیز یکی از غنی‌ترین شهرهای اسپانیا از لحاظ فرهنگی و مراکز مهم بازرگانی و صنعتی است... این شهر بندری مرکز استان بارسلون و ناحیه خودمختار کاتالونیا و پس از مادرید، مهمترین شهر اسپانیاست.

جغرافیای بارسا

این شهر در شمال‌شرقی اسپانیا در نزدیکی فرانسه و از شهرهای قدیمی شبه‌جزیره ایبری در سواحل دریای مدیترانه واقع شده و از سه قسمت جدید، کهنه و حومه شهر تشکیل شده است.این شهر سیزده کیلومتر سواحل زیبا دارد و یکی از بهترین مکان‌های گردشگری برای اروپاییان است. جلگه وسیعی به پهنای حدود پنج کیلومتر توسط رشته‌کوه‌های «کالسرولا» محدود شده و سبب حاصلخیزی این منطقه می‌‌باشد.جمعیت این شهر حدود یک میلیون و ششصد هزار نفر است و یکی از شهرهای پرجمعیت اسپانیا می‌‌باشد. بارسلونا دارای آب‌وهوای مدیترانه‌ای است، با زمستان‌های معتدل و مرطوب و تابستان‌های گرم و خشک.سردترین ماه‌های سال، ژانویه و فوریه است که دما به ده درجه بالای صفر می‌‌رسد. در این شهر به ندرت برف می‌‌بارد اما باران‌های فراوان در شش ماهه دوم سال هوای شهر را مرطوب و دلپذیر می‌کند. گرم‌ترین ماه‌های سال نیز جولای و آگوست با 30 تا 38 درجه بالای صفر است.

مکان‌های دیدنی

بارسلون دارای دوازده پارک تاریخی و دارای آثار باستانی است. همچنین سواحل زیبای بارسلون محلی برای تفریح اروپاییان است. بارسلون چندین آسمانخراش دارد که بلندترین آن «هتل هنر» است و 154 متر بلندی دارد.

این شهر به تنهایی سه محوطه میراث فرهنگی کشور اسپانیا را در خود جای داده است. هفت بنا از آثار معمار مشهور «آنتونیو گاودی»، بیمارستان «دو سنت پو» که به دلیل معماری منحصربه‌فردش در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و صخره‌نگاری‌‌های ماقبل تاریخ در حاشیه مدیترانه.مشهورترین موزه شهر بارسلون، موزه پیکاسو است که نزدیک به 3500 اثر این نقاش قرن بیستم را در خود جای داده است. موزه خوان میرو و موزه دریایی بارسلون از دیگر موزه‌های مشهور این شهر هستند. نکته دیگر این‌که بارسلون یکی از قدیمی‌ترین و اولین دانشگاه‌های اروپا را در خود جای داده که قدمت آن به سال 1450 میلادی بازمی‌گردد.باشگاه فوتبال بارسلونا با نام FC بارسلونا و مجموعه المپیک بارسلون نیز موردتوجه ورزش‌دوستان سراسر جهان است تا جایی که المپیک سال 1992 در این کشور برگزار شد.طبق قراردادی شهر بارسلون در 24 دی 1378 خواهرخوانده اصفهان شناخته شد و همچنین مقرر شد این دو شهر در زمینه‌های مختلف فرهنگی، ورزشی و تجاری با یکدیگر همکاری ‌کنند.

حمل و نقل

شهر بارسلون دارای مجهزترین قطارهای سریع‌السیر و شبکه گسترده قطار زیرزمینی است. فرودگاه بین‌المللی بارسلون از اعتبار خاص جهانی برخوردار است.در واقع از زمان بازی‌های المپیک 1992 که در آنجا برگزار شد، این شهر از نظر فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژی تغییرات چشمگیری داشته است. حتی این شهر نمونه موفق مناسب‌سازی محیط برای معلولین است و امکانات حمل‌ونقل عمومی شهری برای معلولین هم وجود دارد.

جاده‌ها و بزرگراه‌های بارسلون از استاندارد جهانی برخوردار است و همچنین دو راه‌ اصلی یکی بر حاشیه کوه و دیگری در کنار ساحل دارد و انواع اتوبوس‌های شهری و بین‌شهری در این جاده‌ها در رفت‌وآمد هستند.به طور کلی شهر بارسلون به دلیل آب‌وهوا و فرهنگ و صنعت و بازرگانی خواهرخوانده شهرهای مختلف جهان از جمله ریودوژانیرو (برزیل)، بوسان (کره جنوبی)، هاوانا (کوبا)، استانبول (ترکیه)، دوبلین (ایرلند)، اصفهان، دبی (امارات)، آتن (یونان)، سائوپائولو (برزیل) و سن‌پترزبورگ (روسیه) ‌است.اما نکته دیگری که باید به آن اشاره داشت، موقعیت سیاسی این شهر است. بارسلونا مرکز ایالت کاتالونیای اسپانیاست و از سال‌ها قبل این ایالت سعی در خودمختاری داشت اما دولتمردان اسپانیا با این امر مخالف هستند. طی این سال‌ها بارها آشوب‌های خیابانی در این منطقه اتفاق افتاد. همچنین مردمان این شهر خود را جدا از اسپانیا می‌‌دانند و تفکرشان این است که کشوری جدا هستند. شاید به همین خاطر دیدارهای رئال‌مادرید و بارسلونا به جز جذابیت‌های ورزشی، محل جنگ سیاسی بین مردمان بارسلونا و دولتمردان اسپانیاست.
 

87/3/9::: 11:32 ص
نظر()
  
  
                                                                                یک ایرانی به مریخ می‌رود!

از قرار معلوم، بلندپروازی‌های علمی دختران ایرانی راپایانی نیست، یک سال پس از سفر تاریخی انوشه انصاری، نخستین فضانورد ایرانی و نخستین فضاگرد زن جهان، نسیم کاوه‌مقدم، دانشجوی جوان ایرانی دانشگاه مک‌گیل کانادا خود را برای سفری شبیه‌سازی شده به مریخ در ایالت اوتای آمریکا آماده می‌کند.به گزارش ایسنا، این سفر مجازی شاید هیجان و ماجراجویی‌های یک سفر واقعی را نداشته باشد ولی پوشیدن لباس‌های فضایی، خوردن پلو با برنج آب‌زدایی شده و تظاهر به بودن در سیاره مریخ، بخشی از تجربه‌های استثنایی باشند که کاوه‌مقدم و میشل فاراگالی – همکلاسی‌ وی در دانشگاه مک‌گیل- برای رسیدن به آن دقیقه‌شماری می‌کنند.سفر به فضای خارج از زمین آرزویی است که کاوه‌مقدم از سال‌ها پیش در سر پرورانده، روزگاری که از پشت لنزهای تلسکوپ پدرش در سواحل دریای خزر در ایران به آسمان چشم می‌دوخته است.کاوه‌مقدم دانشجوی 24 ساله ایرانی در دانشگاه مک‌گیل که ریاست بخش ارتباطات دانشجویی در مرکز اکتشاف و پیشرفت فضا در کانادا را برعهده دارد، قرار است برای شرکت در این سفر فضایی شبیه‌سازی شده به مریخ به «سالت لیک سیتی» آمریکا سفر کند تا در آن‌جا به شش کانادایی دیگر ملحق شود که آنها نیز برای ماموریت دلتا اکسپدیشن در ایستگاه تحقیقاتی صحرای مریخ در جنوب اوتا حضور خواهد یافت.

این تیم از محققان و مهندسان جوان به مدت دو هفته در یک کپسول فضایی که تلاش شده تا شرایط زندگی بر روی سیاره سرخ در آن شبیه‌سازی شود، مستقر خواهند شد. به گزارش ایسنا، آنها در این ماموریت همچنین به انجام آزمایش‌ها و مطالعاتی روی نمونه‌های آب و تجزیه و تحلیل کارهای موجود در خاک که شبیه به نمونه‌های مریخی هستند، خواهند پرداخت.این ماموریت در واقع چهارمین ماموریت زمینی سازمان‌دهی شده از سوی انجمن مریخی کانادا در منطقه اوتاست.

برای کاوه‌مقدم و فاراگالی این ماموریت فرصتی مناسب برای هماهنگ کردن و ارتقای مهارت‌هایشان در کنار سایر فضانوردان است. آنها در این برنامه برای زندگی‌ای آماده می‌شوند که ممکن است هرگز وارد آن نشوند.

نسیم کاوه‌مقدم که در رشت متولد شده می‌گوید: از همان کودکی ستاره‌ها و صورت‌های فلکی را دوست داشتم و از 13 سالگی آرزو داشتم که روزی فضانورد شوم.

وی از 12 سال قبل که به همراه والدینش به کانادا مهاجرت کرده با آژانس فضایی کانادا آشنا شده و از آن هنگام همواره در تصور خود می‌دیده که روزی با یک راکت به فضا می‌رود. این دانشجوی ایرانی رشته مکانیک از سال گذشته در آژانس فضایی کانادا کارورز بود و در آن‌جا روی پروژه خود درباره آب و هوای مریخ متمرکز شده است.


87/1/18::: 7:4 ع
نظر()
  
  
                                                                         آقایان بخوانند، خانم‌ها دقت کنند
 
 


همواره در مقوله روانشناسی روابط زناشویی مباحثی مطرح بوده و هست که گاهی انسان را وادار به تامل و تفکر می‌‌کند! یقینا ما در مقاطع خاص و ویژه‌ای از زمان بنا به مقتضیات زمانی و مکانی به این موضوع اندیشیده‌ایم که چرا و به چه دلیل مردان با زنان تفاوت‌ دارند؟!  بی‌شک همه ما به این موضوع واقفیم و آگاهی کافی و لازم داریم اما آنچه مهم است، این‌که در روانشناسی مبحثی وجود دارد تحت عنوان «تفاوت‌های فردی». به این معنا که انسان‌ها با هم از هر حیث می‌‌توانند متفاوت باشند. حال این تفاوت در زنان و مردان در تمام ویژگی‌های رفتاری، شخصیتی، جنسیت، بیان و گفتار، برخوردهای اجتماعی، روابط مابین دوستان، همکاران و... می‌‌تواند جلوه‌گر شود. برای این‌که بتوانیم در این راستا به بسیاری از پرسش‌های به جا مانده در اذهان خودمان، پاسخی معقول و منطقی بدهیم، باید به دقت از دیدگاه روانشناسی این فرآیند را بررسی کنیم تا بتوانیم به نتایج قابل قبولی دست یابیم. یکی از مسائل و دیدگاه‌های رایج در روابط بین همسران که همیشه از گذشته تا به حال وجود داشته، این بوده و هست که:
چرا مردان نمی‌‌توانند به طور درست و صحیح حرف بزنند؟!
البته نمی‌‌خواهیم مردان را با این پرسش زیر سئوال ببریم ولی تحقیقات و پژوهش‌های روانشناسی این مقوله را به اثبات رسانده که اساسا مردها نسبت به زن‌ها آن‌گونه که می‌‌بایست درست صحبت کنند، نمی‌‌توانند و به همین دلیل باعث شده روانشناسان از دیدگاه‌های گوناگون به بررسی این رویکرد بپردازند. براساس پژوهش‌های انجام شده اینچنین برمی‌آید که هزاران سال است که می‌‌دانیم مردان در مقایسه با زنان، هم‌صحبت‌های خوبی نیستند! دختربچه‌ها نه تنها زودتر از پسربچه‌ها شروع به حرف زدن می‌‌کنند، بلکه دامنه لغات و واژه‌های یک دختربچه سه ساله تقریبا دو برابر یک پسربچه هم‌سن و سال اوست! همچنین حرف زدن آنها نیز صددرصد قابل فهم و درک است. این مقوله‌ای است که تحقیقات روانشناسان و گفتاردرمان‌گران نشان می‌‌دهد. حال برای توضیح بیشتر سعی داریم که اندکی از دیدگاه فیزیولوژی مغز به این مقوله بپردازیم. اساسا برای مردان حرف زدن و صحبت کردن، مهارت مهم، حیاتی و اساسی مغز به حساب نمی‌‌آید! این فعالیت مربوط به نیمکره چپ مغز می‌‌شود و منطقه خاصی ندارد. بررسی‌ها و پژوهش‌های انجام‌شده در افرادی که ناحیه چپ مغزشان دچار آسیب‌دیدگی شده، نشان می‌‌دهد که بیشتر اطلاعات کلامی و گفتاری مردان در عقب نیمکره چپ و بیشتر اختلالات کلامی و گفتاری زنان در جلوی نیمکره چپ رخ می‌‌دهد! بررسی پژوهشگران نشان داده که تقریبا تمام نیمکره چپ مردان هنگام صحبت کردن فعال می‌‌شود تا مرکزی برای سخن گفتن پیدا کند ولی موفقیت چندانی حاصل نمی‌‌کند به همین دلیل مردان در صحبت کردن توانمند نیستند.
برای این‌که شما را با این موضوع بیشتر آشنا کنیم، به یک مثال که البته واقعیت هم دارد، اشاره می‌‌کنیم. زمانی که مردان دور هم جمع می‌‌شوند تا به عنوان مثال یک مسابقه فوتبال را با هم ببینند، تنها صحبت‌هایی که ممکن است بین آنها رد و بدل شود، این است که: آن چیپس را بیاور، تخمه را بده بخوریم، غذا سفارش بده، یک نوشیدنی خنک بیاور و... حال اگر بخواهیم همین مثال را در مورد زنان به کار بگیریم، مشاهده خواهیم کرد که وقتی زنان برای دیدن یک برنامه تلویزیونی یا یک فیلم تماشایی دور هم جمع می‌‌شوند، شاید به جرات بتوان گفت که دیدن آن فیلم یا برنامه تلویزیونی، تنها بهانه‌ای بیش نمی‌‌تواند باشد و تنها دلیل صحبت کردن با هم و لذت بردن از آن لحظات است!
حال خودتان قضاوت کنید که آیا این مقوله در شما و همسرتان و نیز سایر دوستان و آشنایان صدق می‌‌کند یا خیر؟!
 
روش‌های طلایی
لطفا توجه کنید
مردان بیشتر مواقع کارت تبریکی را انتخاب می‌‌کنند که روی آن جملات صمیمانه، عاشقانه و دوست‌داشتنی‌تری نوشته شده باشد! شاید این انتخاب آنان به این دلیل است که هم‌حرف دلشان را به همسرشان به نوعی زده باشند و هم این‌که دیگر روی آن کارت تبریک، جایی برای نوشتن جمله‌ای از جانب خودشان با دست‌خط خودشان وجود نداشته باشد!
جالب است نه! ولی باور کنید که واقعیت دارد و همیشه این موضوع ذهن خانم‌ها را به خود معطوف داشته است.
پس، خانم‌ها یادتان باشد که «مردان برای شکار به تکامل رسیده‌اند، نه برای صحبت کردن!» خانم‌ها یادتان باشد که «خریدن یک هدیه یا یک کارت تبریک برای مردان اصلا کار سخت و دشواری نیست، بلکه آنچه مهم است این‌که آنها از نوشتن جملات عاشقانه بر روی آن به نوعی بیزار و گریزانند!» خانم‌ها یادتان باشد که «اگرچه مردان حرف دلشان را شاید به شما نگویند، ولی این به معنای این نیست که شما برداشت منفی‌گرایانه در ذهن خود، نسبت به همسرتان خلق نمایید. بدانید که آنان سرشت و طبیعت وجودشان چنین است. به عبارتی این موضوع از گذشته و دیرباز تا به امروز بوده و از اکنون تا آینده نیز ادامه خواهد داشت. پس اصلا نگران و ناراحت نباشید.»
و کلام آخر این‌که زندگی منشوری است در حرکت دوار! زیر این آسمان آبی باید زندگی کرد. باید عاشقانه زیست و یکدیگر را خالصانه دوست داشت! زندگی زیباتر از آن است که حتی تصورش را می‌کنید. زندگی جاری و ساری است، به شرط آنکه شما خود را با مسیر حرکت این رودخانه پر از آب، وفق دهید، نه این‌که به قول معروف برخلاف جهت حرکت آب شنا کنید. زندگی فرصت ما شدن جدایی‌هاست! زندگی به مانند یک رویا زیباست! پس بیایید با یکدلی، یکرنگی، همدلی، همنوایی و عاشقانه بودن، قدر یکدیگر را به خوبی بدانید. اگر همسرتان کم حرف می‌زند یا درست صحبت نمی‌کند، از او ایراد نگیرید. هر انسانی نقاط ضعف و قوتی دارد که در زندگی مشترک باید آنها را ترمیم و بازسازی کند! اساسا فلسفه وجودی زندگی مشترک همین است که انسان به تکامل برسد و نیز به آرامش روانی وروحی! پس با یکدیگر مهربانانه، صادقانه، عاشقانه و خالصانه برخورد کنید. اگر شوهرتان نمی‌تواند بیان خوبی داشته باشد به او بیاموزید. تصور نکنید که او نمی‌تواند! این طرز فکر اشتباه است. نقاط ضعفش را به او گوشزد کنید و درصدد رفع آنها برآیید. زندگی مشترک، یعنی یک تعامل پایاپای، زندگی مشترک همان گونه که از نامش پیداست، یعنی تشریک مساعی، شرکت نمودن در تمام جوانب و مسائل زندگی. پس شما ایرادهای او را برایش توضیح دهید و با بیانی دوستانه و صمیمانه او را کمک کنید تا بتواند بر نقاط ضعف خویش فائق آید. خود شما نیز شاید اشتباهات و نواقصی در رفتار و گفتارتان داشته باشید که خودتان از وجود آنها بی‌خبرید. آن زمان است که شوهرتان به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید، درصدد رفع آنها بر آیید.
پس با هم باشید و در آستانه سال جدید به هم عشق بورزید. عاشقانه یکدیگر را دوست بدارید و بدانید که زندگی زیباتر از آن است که ما اکنون درباره‌اش می‌اندیشیم و به قول استاد محمدعلی بهمنی:
آن سان که می‌خواهد دلت با من بگو آری
من دوست دارم، حرف دل را بر زبان ای دوست!
و به قول سهراب سپهری: «تا شقایق هست، زندگی باید کرد!»
به امید روزهای سرشار از شادکامی، موفقیت، پیروزی و عاشقی برای تمام همسران ایران زمین در سال 1387 هجری شمسی.
منبع:ksabz

87/1/18::: 6:59 ع
نظر()
  
  
                                                                                      تا کمی عجیب و غریب

آتش‌سوزی‌های اسرارآمیز

دهکده «کانتو» در ساحل شمالی سیسیل از مدت‌ها پیش شاهد آتش‌سوزی‌های اسرارآمیزی بوده است. این مشکل از 20 ژانویه 2004 آغاز شد. در آن روز بی‌هیچ دلیلی تلویزیون یک خانه آتش گرفت. پس از آن وسایل مختلفی از جمله ماشین لباس شویی، گوشی تلفن، ملحفه، صندلی و حتی لوله‌های آب خانه‌ها آتش می‌گرفتند. اداره برق دهکده و راه‌آهن، برق‌ها را قطع و کار را متوقف کردند ولی آتش‌سوزی‌ها همچنان ادامه داشت. کارشناسان مختلف آزمایشات گوناگونی انجام دادند ولی هیچ دلیلی برای آتش‌سوزی‌ها یافت نشد. در ماه فوریه دهکده خالی شد ولی وقتی در ماه مارس مردم دوباره به دهکده بازگشتند آتش‌سوزی‌ها از سر گرفته شد. پلیس وقتی هیچ توضیحی برای آنها نیافت اعلام کرد یک روانی شهر را به آتش می‌کشد ولی هنوز هم علت خاصی برای آن آتش‌ها پیدا نشده است.

سانحه رانندگی خیالی

روز یازدهم دسامبر سال 2002 دو موتورسوار به پلیس تلفن زدند و گزارش یک سانحه رانندگی را دادند. آنها گفتند یک اتومبیل جلوی چشم آنها در جاده مخصوص کامیون‌ها در حومه شهر «سوری» از جاده منحرف و سرنگون شده. ماموران پلیس به سرعت خود را به محل گفته شده رساندند ولی پس از جستجو اتومبیل واژگون شده‌ای را یافتند که معلوم بود مدت‌ها از تصادف آن گذشته است. جسد قدیمی راننده نیز چند متر آن طرف‌تر روی زمین افتاده و گیاهان خودرو تا حدودی او را پوشانده بودند. مدتی بعد معلوم شد آن سانحه پنج ماه قبل اتفاق افتاده بود و راننده «کریستوفر چاندلر» نام داشت که برادرش از ماه‌ها قبل گم شدن او را گزارش داده بود.

سنگ‌هایی برروی درخت

در آوریل 1997 شکارچی‌ای که برای شکار بوقلمون به جنگل «یلوود استیت» واقع در ایالت ایندیانای آمریکا رفته بود تخته سنگی را دید که در ارتفاع 35 فوتی زمین روی شاخه یک درخت بلوط قرار داشت. این سنگ شبیه به نیزه بود و بسیار سنگین به نظر می‌رسید. کمی جلوتر چهار تخته سنگ دیگر را هم دید که آنها هم روی شاخه‌های بلند درختان قرار داشتند. سنگ‌ها کاملا سنگین به نظر می‌رسیدند و عجیب بود که شاخه‌ها به راحتی وزن آنها را تحمل می‌کردند. هیچ نشانه‌ای از کسی یا وسیله‌ای که این سنگ‌ها را روی درختان قرار داده باشد به چشم نمی‌خورد و همه دور از دسترس بودند. هیچ گزارشی از گردباد تورنادو یا دیگر عوامل جوی نیز به ثبت نرسیده بود.

زنبورهای قدرشناس

«مارگارت بل» زنی انگلیسی بود که در «شراپ شایر» انگلستان زندگی می‌کرد و صاحب چندین کندوی زنبور عسل در فاصله هفت مایلی منزل مسکونی خود بود. در ماه ژوئن سال 1994 مارگارت از دنیا رفت. مدت کوتاهی پس از مراسم تشییع جنازه، عزاداران و مدعوین از دیدن صدها زنبور که روبه‌روی خانه مارگارت که مدت 27 سال در آن زندگی می‌کرد، جمع شده بودند، متعجب شدند. زنبورها یک ساعت کنار خیابان روبه‌روی منزل ماندند و سپس همگی با هم وزوزکنان پرواز کردند و رفتند.

صداهای درونی

نشریه «بریتیش مدیکال» در سال 1996 در مقاله‌ای نوشت: زنی که مایل نیست نامش ذکر شود در تعطیلات به سر می‌برد که دو بار صدایی در سرش پیچید که می‌گفت «سریع به خانه برگرد.» زن فورا به لندن بازگشت. صداها دوباره در سرش پیچیدند و نشانی یک محل را به او دادند. زن به آن نشانی رفت و متوجه شد آن جا بخش مغز و اعصاب یک بیمارستان است. صداها دوباره به او گفتند تقاضای انجام سی‌تی‌اسکن بدهد. سی‌تی‌اسکن انجام شده نشان داد که یک تومور در مغز آن زن است و ساقه مغز ملتهب گشته است. زن هیچ گونه علائمی از تومور مغزی یا هر نوع بیماری نداشت با این وصف عمل جراحی بر روی او انجام و تومور خارج شد. بعد از عمل صداها دوباره به گوش زن رسیدند. آنها می‌گفتند: «خوشحالیم که توانستیم کمکت کنیم. خداحافظ» آن زن سلامتی کامل خود را بازیافت.

صدایی در گوش

نشریه «ویتناری رکورد» در آوریل 1995 نوشت مدت سه سال صدایی شبیه به صدای موتور برق که از دور به گوش برسد از گوش راست یک اسب «پونی» بیرون می‌آمد. قدرت این صدا در نوسان بود ولی به طور متوسط شدت آن هفت کیلو هرتز ثبت شده است. این‌که یک نفر گاهی صدای وزوز در گـوش خود احساس کند موضوعی عادی و معمول است و اگر این صدا همیشگی شود «SubjectiveTinnitus» نامیده می‌شود. ولی دیگران این صدای وزوز را نمی‌شنیدند. موضوع شنیدن صدا از درون گوش یک پونی موضوعی غیرعادی و عجیب است که هنوز هم دانشمندان نظر قطعی درباره آن نداده‌اند.

دوستان بادکنکی

«لورا باکستون» به مناسبت پنجاهمین سالگرد ازدواج پدربزرگ و مادربزرگش در استافورد شایر و در ماه ژوئن سال 2001 یک بادکنک گازی را در هوا رها کرد.

 او یک نامه به بادکنک وصل کرد و روی آن نام و آدرس خود را نوشت و خواهش کرده بود هر کسی این بادکنک را پیدا می‌کند جواب نامه‌اش را بفرستد. ده روز بعد نامه‌ای به دست لورا رسید.

کسی که بادکنک را پیدا کرده بود دختری به نام «لورا باکستون» بود که در ویلت شایر واقع در 140 مایلی استافورد شایر زندگی می‌کرد. هر دوی این «لورا»ها ده سال داشتند و هر دو صاحب یک سگ سه ساله سیاه رنگ، یک خوک گینه‌ای و یک خرگوش بودند.

پسربچه‌ای که سیب‌زمینی‌شد

در ماه مارس سال 2000 سه تن از دانش‌آموزان دبستانی در «مایدوگوری» شهر شمالی نیجریه سراسیمه پیش مدیر مدرسه خود رفتند و گفتند دوست دانش‌آموزشان یک آب‌نبات از یک غریبه گرفت و خورد و تبدیل به سیب‌زمینی شد. مدیر، آن سیب‌زمینی عجیب و درشت را به اداره پلیس برد و موضوع را تعریف کرد. ماموران پلیس که اثری از پسر بچه نیافته بودند آن سیب‌زمینی را نگه داشتند. مردم تا این خبر را شنیدند دسته‌دسته به اداره پلیس ‌آمدند تا آن سیب‌زمینی را ببینند. پلیس نیز به دنبال آن غریبه‌ای است که به گفته مردم یک جادوگر بوده و پسرک را با آب‌نبات جادو کرده است. تاکنون هیچ خبری از پسر بچه به دست نیامده است.

برخورد با شهاب سنگ

«آن الیزابت هاجس» از اهالی شهر «سیلاکوگا» در ایالت آلاباما نخستین و تنها انسانی است که مورد اصابت شهاب سنگ قرار گرفته است. وی در روز 30 نوامبر سال 1954 روی کاناپه پذیرایی خانه خود چرت می‌زد که یک شهاب سنگ کوچک به اندازه یک گریپ فروت سقف خانه را سوراخ کرد و به رادیو بزرگ خانه خورد و آن را متلاشی کرد و سپس از مسیر خود منحرف شد و محکم به بازو و پای «الیزابت» اصابت کرد. سقوط این گوی آتشین توسط بسیاری از مردم سه ایالت آمریکا مشاهده شده بود. نیروی هوایی آمریکا هلی‌کوپتری به محل فرستاد و سنگ را با خود برد. بعدها همسر وی وکیل گرفت تا شهاب سنگ را پس بگیرد. صاحبخانه آنها هم ادعا می‌کرد شهاب سنگ مال اوست و می‌خواهد با فروش آن خسارت‌های خرابی ملکش را جبران کند. ارزش آن سنگ پنج هزار دلار آمریکا تخمین زده شده بود ولی وقتی که یک سال بعد این شهاب سنگ به خانواده «هاجس» برگردانده شد مردم این موضوع را فراموش کرده بودند و دیگر هیچ خریداری برای آن وجود نداشت و خانم «هاجس» برخلاف میل همسرش آن را به موزه تاریخ طبیعی آلاباما هدیه کرد.

معمای بی‌پاسخ

در فوریه سال 1994 «گلوریا رامیرز» 31 ساله پس از درد قفسه سینه در اورژانس بیمارستان «ریورساید» کالیفرنیا از دنیا رفت. علت مرگ نارسایی کلیه ثبت شد. کادر اورژانس بیمارستان می‌گفتند وقتی از او نمونه خون گرفتند بوی عجیبی فضای اتاق را پر کرده بود. پوست بدن گلوریا چرب و براق شده بود و کریستال‌های سفیدی در خونش دیده می‌شد. بعد از مرگ گلوریا پزشک اورژانس مبتلا به ناراحتی کبد و ریه و نارسایی استخوان شد. حداقل 23 نفر دیگر نیز به همین بیماری‌ها مبتلا شدند.

 یک فرضیه ارائه شده این است گلوریا که مبتلا به سرطان گردن بود از داروهای شیمیایی مختلفی استفاده می‌کرد که ترکیب آنها در بدن تولید نوعی سم کرده بود ولی آزمایشات انجام شده هیچ پاسخی برای این معما پیدا نکرد.

کارت پستال خداحافظی

وقتی پدر «جیم ویلسون» در آوریل 1967 در آفریقای جنوبی از دنیا رفت، جیم و خواهرش «موریل» بلافاصله خبردار شدند. «موریل» با همسرش که در پرتغال به سر می‌برد تماس گرفت و از او خواست به آفریقای جنوبی برود. شوهر در راه آفریقای جنوبی توقف کوتاهی در جزایر قناری داشت تا هواپیمای خود را تعویض کند. او در فرودگاه یک کارت پستال از سواحل آفریقای جنوبی خرید و برای «موریل» فرستاد و این موریل بود که تشخیص داد مردی که در کارت پستال در کنار دریا قدم می‌زند پدر اوست.

87/1/18::: 6:56 ع
نظر()
  
  

                                                                                         سنگاپور نگین آسیا

 

سنگاپور شهری است در جنوب شرقی آسیا که پایتخت کشور سنگاپور می‌باشد.کلمه سنگاپور برگرفته از زبان مالایایی به معنای شهر شیر و ببر است زیرا این جزیره زیستگاه شیرهای آسیایی و ببرهای خط‌دار بوده است و شکارچیان به‌‌طور غیرقانونی و بی‌رویه به شکار این حیوانات پرداخته‌اند تا پوست‌شان را به فروش برسانند، در نتیجه سبب انقراض این حیوانات شده‌اند. به هر صورت سنگاپور زیستگاه شیر و ببر بوده و نامش نیز مشتق از این حیوانات است.

جغرافیا

شبه جزیره سنگاپور در جنوب شرقی آسیا واقع شده و جنوب مالزی و شمال اندونزی در کنار تنگه سنگاپور است. کشور سنگاپور حدود 704 کیلومتر مربع مساحت دارد و به جز یک شهر، شهر دیگری در سنگاپور ندارد. تقریبا 23 درصد سنگاپور را جنگل و فضای سبز طبیعی فراگرفته است.

ویژگی آب و هوایی

میانگین بارش سالانه در آن به بیش از 224 سانتی‌متر می‌رسد. این کشور به دلیل قرار گرفتن در منطقه گرم و مرطوب و نزدیکی با استوا، آب و هوایی گرم و زمینی حاصلخیز دارد.درجه حرارت هوا بین 22 تا 35 درجه سانتی‌گراد در نوسان است.اکثرا صبح‌ها شبنم صبحگاهی همه جا را فرا می‌گیرد و هر چه به سمت ظهر پیش می‌رود درصد رطوبت هوا کمتر می‌شود. در اردیبهشت ماه معمولا بادهای شدید می‌وزد. در سال گذشته بادهایی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت گزارش شده بود. گرم‌ترین ماه‌های سال، خرداد و تیر است و مهر و آبان هوا مرطوب‌تر است.

همچنین درصد باران در سنگاپور بالا می‌باشد و آب مصرفی شهر از ذخایر باران تامین می‌شود.

مکان‌های دیدنی

پارک‌های طبیعی سنگاپور از جمله پارک «بوتانیک» از دیدنی‌های این منطقه است. آبشارهای مرتفع در سنگاپور توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند.همچنین سنگاپور محل رویش 3000 نوع گل ارکیده است و باغ ملی ارکیده سنگاپور مملو از گل‌های رنگارنگ است و از شهرت جهانی برخوردار است.به تازگی بزرگ‌ترین چرخ و فلک جهان به ارتفاع 170 متر و به اندازه یک برج 45 طبقه در سنگاپور راه‌اندازی شده است. برج مسکونی 29 طبقه در سنگاپور به خاطر بهره‌گیری از فناوری و روش‌های سازگار با محیط‌زیست و استفاده همزمان از روش‌ها و سبک‌های سنتی و بومی با سبک نوین، جایزه برترین معماری جهان را گرفته و یکی از جاذبه‌های گردشگری است.

فرهنگ و مذهب

جمعیت این کشور چهار میلیون و 291 هزار نفر است که تمام جمعیت در شهر سنگاپور مستقر شده است. سنگاپور از قرن نوزدهم مستعمره انگلیس بوده و در طی جنگ جهانی دوم به دست ژاپنی‌ها افتاد و در سال 1965 استقلال یافت لذا تحت تاثیر فرهنگ و زبان انگلیسی و ژاپنی است البته امروزه عده زیادی چینی به منظور کار به این کشور نقل‌مکان کرده‌اند 76 درصد نژاد سنگاپور را چینی و 13 درصد مالایایی و 8 درصد هندی تشکیل می‌دهد. زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی و چینی و تامیل مالایی و ماندارین در کنار زبان رسمی شهرت دارد. سنگاپور شهر چند مذهبی است، بر ‌اساس آمارهای برآورد شده حدود 51 درصد سنگاپوری‌ها بودایی و تائویسم هستند، 14 درصد مسلمان و 14 درصد مسیحی و 15 درصد مردم هم دینی ندارند.البته همه مردم با دین‌های مختلف در کنار هم در صلح و آرامش زندگی می‌کنند و به‌طور کلی فرهنگ و سنن مردم سنگاپور علاوه بر انگلیسی برگرفته از مالزی و اندونزی و چینی‌است. عده زیادی چینی به این کشور به منظور کار مهاجرت کرده و در آن‌جا ازدواج کرده و سکنی گزیده‌اند.چینی‌ها هر ساله در ژانویه و فوریه جشن سال جدید لونار و دیگر جشن‌های مربوط به سنت خود را در سنگاپور برگزار می‌کنند و به در خانه‌های خود کاغذ‌ها و فانوس‌های رنگی آویزان می‌کنند.یک نوع غذا به نام «لانه پرستو» جزو غذاهای گران‌قیمت در میان چینی‌های سنگاپوری است.مسلمانان سنگاپوری نیز هر ساله در روز عید قربان به قربانی کردن گوسفند می‌پردازند و عیدفطر را در مساجد سنگاپور برگزارمی‌کنند.تامیلی‌ها نیز فروردین‌ماه را جشن می‌گیرند و به معابد می‌روند و نذری می‌دهند. به‌طور کلی هر دین و مذهبی در سنگاپور آزاد است که مراسم و سنن خود را برپا کند و زنده نگه دارد.

اقتصاد

واحد پول سنگاپور دلار با واحد سنت است. محصولات پتروشیمی، لوازم برقی، صوتی و تصویری از صادرات مهم سنگاپور است. صنایعی مانند بانکداری و تجارت و کشتیرانی و حتی توریسم از جمله صنایع عمده سنگاپور است. این کشور یکی از ثروتمند‌ترین مناطق دنیا و عضو کشور‌های مشترک‌المنافع و اتحادیه کشورهـــای جنـوب‌شرقی آسیاست.سنگاپور توسط یک جاده ترانزیت با مالزی و دیگر نقاط جنوب شرقی مرتبط است به این شهر نگین جنوب شرقی آسیا می‌گویند.
منبع :ksabz

87/1/18::: 6:53 ع
نظر()
  
  
   1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام دوستان با دو مطلب جدید و جذاب در خدمت شما هستم
+ سلام دوستان با دو مقاله جدید در خدمتم سر بزنید دست خالی برنمی گردید
+ سلام دوستان اگر دوست دارید در مورد سریال جومونگ اطلاعاتی بیشتر بدانید به وبلاگم سر بزنید دست خالی برنمی گردید