سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای آدمی زشت است که عملش از دانشش کمتر باشد و کردارش به گفتارش نرسد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :35
بازدید دیروز :42
کل بازدید :316057
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/9/4
2:21 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد رضا آقابیگی[226]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سروهای سرافراز (( همیشه با تو )) هو اللطیف مبادا روی لاله ها پا گذاریم خانه متروک همسفرمهتاب امٌل عروج .: شهر عشق :. بانک مقاله آدمک ها شاهراه اندیشه آرمان(بازگشتی دوباره) به نام وجود باوجودی که وجودبی وجودم عشق الهی: نگاه به دین با عینک عشق و عاشقی از قرآن بپرس Ask quran نگاه مشرقی دوستان همدم دربدران سکوت عشق ذخیره خدا آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام مذهب عشق مذهبی عدل الهی Divine Justice پرتگاه ناگفته های آبجی کوچیکه عاشق دلباخته وبلاگ رسمی کتایون پیام محبت شناخت اراء و افکار ضالّه همسفر عشق شمیم یار... نافذ فصل سکوت من گذشته من گل نرگس Narcissus طلسم شدگان مـن او چاپی دوم خانه اطلاعات به وسعت دنیا به وسعت دنیا خاطرات یک زندگی یه دل خسته یک کلام حرف خودمونی .:(( به یاد رضا )):. دختـــــر غربتـــی دنیای واقعی اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار از یک روحانی دختر ی با کو له‏با ر ی ا ز ا مید عاشقانه های گودزیلا بی سرزمین تر از باد یه پرستویی که قلبش شکسته خلوت تنهایی زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست ساقیا قدحی ریز که ما باده پرستیم ::. یاغی ترین .:: وبلاگ ایران اسلام دوست عزیز سلام داستان و راه های توحید جویان بزرگ تا.............شقایق او برای دم هر ثانیه ام رحمتی بود عظیم! گل ارکیده زیر درخت گل خدای که به ما لبخند میزند باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه باورم کن کوچولوها مانا کوثر چهاردیواری توهم یک عشق....... چاه بانک اس ام اس و جوک سیب سایت تخصصی گوشی موبایل عطش کلبه احزان سایت ویژه یک جالب برای دیدن فلش ایمل ریاست کانون رشد (سیروس دولت پور) باشگاه اندیشه سایت خبری سایت تکچین سایت مخ زن آموزش زبان انگلیسی سایت سیامک انصاری (کیانوش) سایت شبهای برره بید جیگر موزیک آموزش رایانه و مهارت icdl به زبان فارسی دایره المعارف فارسی آدرسهای اینترنت سایت زن روز (ویژه خانم ها - مد لباس ) محاسبه طول عمر (به روش کاملا پزشکی ) کاریکاتور بازیگران سینمای ایران سایت مهران مدیری شقایق دهقان (گل یاسمن بانو) سایت مناجات وبلاگ رییس جمهور (آقای محمود احمدی نژاد) پیوند به سایتهای دولتی سایت عمو پورنگ دوربین نت (آرشیو عکس) کسب در آمد و جوک و sms سایت کانون فرهنگی و تربیتی رشد لحظه‏ی دیدار بازار شپش فروشها خدا بود و دیگر هیچ نبود...!!! برای تو چرا و چگونه...؟؟؟ کویر خیال سکوت :.: : نماز،یک هدیه الهی :.: : تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... وبلاگ تفریحی Fashens چشم انداری بر ژاپن من نگاشت سایت پاسخگو (سئوالات شرعی ) حنانه خواهر سیب مخمل افتاب حقیقت هنرهای رزمی وبلاگ کانون رشد ناحیه 3 کرج

                            جام جهانی سوپر مغزها


    
    
    
    چندی پیش در آلمان یکی از جذابترین مسابقات قهرمانی جهان با عنوان جام‌جهانی <سوپر مغزها> برگزار شد که به اذعان مطبوعات آلمان این جام، بعد از جام‌جهانی فوتبال 2006 از مهمترین و جذابترین مسابقات جهانی بود که در آلمان برگزار شد. نابغه‌ها از سراسر دنیا در این دوره مسابقات که برای دومین بار در <هسن> آلمان برگزار شد، شرکت کردند.
دوره قبل این مسابقات در سال 2004 برگزار و در آن سال 17 شرکت کننده از 11 کشور دنیا در آن شرکت کردند. در مسابقات امسال به تاریخ 2 و 3 نوامبر 2006، 26 شرکت کننده از سه قاره مختلف و 13 کشور از جمله اسپانیا، فرانسه، هلند، آلمان، لبنان، هند و... با هم به رقابت پرداختند. این جام شامل شش مرحله سخت بود که در هر مرحله برنده تعیین می‌‌شود و در پایان، قهرمان هر شش مرحله انتخاب شده و معرفی می‌‌شود. مراحل این مسابقه عبارتند از عملیات جمع که در آن شرکت کنندگان باید در عرض ده دقیقه ده عدد ده رقمی را با هم جمع کنند. مرحله دوم شامل عملیات ضرب است که به مدت 15 دقیقه دو عدد هشت رقمی را ضرب کرده و جواب را ارائه دهند، مرحله سوم تعیین ریشه دوم ده عدد شش رقمی در عرض 15 دقیقه است. مرحله چهارم تعیین روز هفته، پنجاه تاریخ بین سالهای 1600 تا 2100 در عرض یک دقیقه و دو مرحله آخر هم شامل دو عملیات بسیار پیچیده ریاضی است که هر کدام باید در عرض‌ پنج دقیقه انجام شود. شرکت‌کنندگان هیچ‌گونه وسیله کمکی از جمله ماشین‌حساب یا کاغذ و قلم در اختیار ندارند و تمامی عملیات به صورت ذهنی انجام می‌‌شود و فقط پاسخ هر مرحله در جای مخصوص خود در یک جدول ثبت می‌‌شود. هر شرکت‌کننده یک ناظر مخصوص دارد که در صورت اتمام وقت در همان لحظه پاسخ را از شرکت‌کننده می‌‌خواهد.
    
    

قهرمان اعداد جهان


    به نوشته اشپیگل در پایان مسابقه امسال‌<روبرت فوین‌تاین> انگلیسی برای دومین بار عنوان <قهرمان اعداد> را در جهان از آن خود کرد و برنده مدال طلا به ارزش هزار یورو و یک تندیس مخصوص این مسابقات شد. <جان وان کونیگ‌سولد> هلندی در جایگاه دوم قرار گرفت و <گرت میترلینگ> آلمانی هم نفر سوم این مسابقات شد. کوچکترین شرکت‌کننده مسابقه امسال که بسیار مورد توجه همه قرار گرفت یک دختر بچه نه ساله هندی به نام <کینجال دیوش‌شا> بود که توانست در میان سوپرمغزهای جهان عنوان بیست و چهارم را کسب کند. پیرترین شرکت‌کننده هم<ویلیام بویمن> هلندی 67 ساله بود که نفر پنجم شد. برنده هر یک از مراحل مسابقات به ترتیب زیر است: مرحله اول: <جورج آرتور مندوزا> از پرو، مرحله دوم: <آلبرتو کوتو> از اسپانیا، در مرحله سوم: <روبرت فوین‌تاین> انگلیسی و در مرحله چهارم هم <متیاس کسل اشلدگر> آلمانی نفر اول شد. یکی از مراحل جالبی که بعد از پایان مسابقه انجام شد هنرنمایی و اجرای عملیات سخت و پیچیده ریاضی توسط شرکت‌کننده‌ها در حضور تماشاچیان بود که شگفتی تماشاگران را برانگیخت. در این مرحله رابطه صمیمی بین شرکت‌کنندگان و تماشاگران به چشم می‌‌خورد. مثلا <رودریگرگیم> یکی از شرکت‌کنندگان با یافتن توان صدم یک عدد دو رقمی به صورت کاملا ذهنی در عرض چند ثانیه همه را انگشت به دهان و پاسخ را که یک عدد 170 رقمی بود ارائه کرد.<یارامون کامپایو> هم یکی از رکوردهای جهانی‌اش را در این ملاقات صمیمی به رخ تماشاگران کشید. او در عرض چند ثانیه، پنجاه عدد با رقم‌های مختلف را که به وسیله‌ تماشاگران انتخاب شده بود به خاطر سپرده و سپس به ترتیب از کوچک به بزرگ بیان کرد. <ویل بویمن> هم که مسن‌ترین شرکت‌کننده این جام بود کشف استعدادش را برای تماشاگران اینطور توضیح داد:در گذشته فروشنده اتومبیل و کامیون بودم و مدت بیست سال هم به عنوان مکانیک کار می‌‌کردم. زمانی به طور ناگهانی متوجه شدم که تمام شماره پلاک‌های اتومبیل‌هایی که ضمن کارم با آنها برخورد کرده‌ام در خاطرم باقی مانده است. از آن زمان به استعداد و حافظه‌ قوی‌ام در زمینه ریاضیات پی بردم و تب اعداد و عملیات ریاضی مرا فرا گرفت و امروز پس از تمرینات زیاد عنوان پنجم <سوپر مغز> جهان را کسب کرده‌ام. <رالف لایر> بنیان‌گذار این مسابقات که خود یک ریاضی‌دان خبره از دانشگاه <لایپزیک> است، می‌‌گوید: متخصصان تشخیص داده‌اند، حجم مغز این نابغه‌ها از افراد معمولی کمی بزرگ‌تر است و آنها از قسمت‌‌هایی از مغز خود استفاده می‌‌کنند که افراد معمولی در طول مدت عمر هرگز از آن قسمت مغز خود بهره نمی‌‌برند.او در ادامه گفت: البته این توانایی آنها فقط استعداد نیست بلکه بر اثر تمرین زیاد و ورزیده کردن سلول‌های مغزی ایجاد شده است.او ایده چنین کاری را از حدود چهار سال پیش در ذهن داشت و بالاخره در سال 2004 اجرا کرد. او پایه‌گذاری این مسابقات را تبلیغی برای محاسبه‌ذهنی ریاضیات دانست چرا که در اثر پیشرفت علم با ساخت محاسبه‌گرهای قوی و سریع ماشینی مانند انواع کامپیوترها انجام محاسبات ذهنی کاملا از مد افتاده و این مسئله سبب تنبلی مغز و فاجعه‌ای برای بشریت است! در حالی که انسان در امور روزمره خود به این محاسبات ذهنی کاملا نیازمند است و باید به آن توجه بیشتری کند.

منبع : ksabz


85/9/14::: 6:12 ع
نظر()
  
  

                            نخستین اسقف زن دنیا


    
    
    
    یک زن 52 ساله توانست بیست و ششمین اسقف اعظم کلیسای ملی واشنگتن شود. <کاترین جفرتزی> موفق شد بعد از نه سال انتظار عنوان اولین اسقف اعظم زن را در آمریکا از آن خود کند.
    <کاترین جفرتزی شوری> معاون اسقف ساماریتان در سیاتل بوده است. البته قبل از این‌که وقت خود را کامل وقف کلیسا کند، توانست مدرک خلبانی خود را بگیرد، او پانصد ساعت پرواز کرده و یک خلبان زن شجاع و نترس در ایالت محل زندگی‌اش محسوب می‌شود. همچنین در زمینه جغرافیا نیز تحقیقات زیادی انجام داده است. او علاوه بر جغرافیا در زمینه اقیانوس‌شناسی نیز تحصیل کرده و مدرک دانشگاهی دارد.
    

    

راهیابی به دنیای اسقف‌ها


    وی در حال حاضر توانست به دنیای اسقف‌های مرد راه پیدا کند و نامش را به عنوان اولین اسقف زن دنیا به ثبت برساند او در یک مصاحبه با روزنامه واشنگتن‌پست اظهار داشت: <از این‌که دیگر زن از دید کاتولیک‌ها موجودی ناقص شمرده نمی‌شود خوشحالم و امیدوارم بتوانم به مقام رهبری کاتولیک‌های جهان دست یابم. لذا زن‌ها نیز از این به بعد می‌توانند وارد این حیطه شوند. من توانستم به مردمی که باور نمی‌کردند یک زن قادر است اسقف شود ثابت کنم که می‌توان وارد دنیای اسقف‌های مرد شد! افرادی که با من به مخالفت برمی‌خواستند اکنون دست سازش به سوی من دراز کردند>!
    در ابتدا انتصاب کاترین به این مقام با مخالفت بسیاری از کلیساها روبه‌رو شد، اما کلیسای انگلیکان این موضوع را برای اولین بار در جهان مطرح کرد، این کلیسا از سال 1994 انتصاب زنان را به عنوان کشیش پذیرفت و نسبت به آن انعطاف نشان داد.
    اسقف اعظم کانتربری در این زمینه گفت: اگر کلیسا تصمیم به چنین کاری بگیرد محدود کردن یک زن از رسیدن به درجه اسقفی بسیار دشوار خواهد شد.
    گفتنی است هفتاد میلیون نفر در سراسر جهان از رسیدن زنان به منصب اسقف اعظم موافق هستند و 14 کلیسا از 38 کلیسای انگلیکان نیز موافق چنین مسئله‌ای بودند. در سال 1994 حدود چهارصد کشیش از کلیسای کاتولیک رم با این موضوع مخالفت کردند. گرچه اسقف‌های کاتولیک به کلیسای انگلیکان در این رابطه هشدار دادند اما این کلیسا اظهار داشت که چنین پیشنهادی برای پاسخ به درخواست دوسوم اکثریت مجلس عوام صورت گرفت. اسقف‌های کاتولیک طی نامه‌ای رسمی خواستار لغو این مصوبه شدند و معتقد بودند که انتصاب اسقف زن در کلیسا می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد سازد! گفتنی است که کلیسای انگلیکان یک کار دیگر هم انجام داده است. این کلیسا یک سیاهپوست را به عنوان اولین اسقف اعظم سیاهپوست در کلیسای انگلیس منصوب کرده است گفتنی است، تاکنون هیچ سیاه‌پوستی به چنین مقامی دست نیافته بود. انتصاب این اسقف سیاهپوست به عنوان تلاش برای مبارزه با نژادپرستی است اما چندی پیش این اسقف سیاه‌پوست توسط نامه یا تلفن از سوی نژادپرستان مورد تهدید قرار گرفت.
    اکنون نیز با رسیدن یک زن به مقام اسقف اعظم از سوی کلیسای انگلیکان، جنجال زیادی در محافل مسیحیت دنیا بر پا شده است.
    فرانک گریس ولد اسقف اعظم در حالی که داشت بازنشسته می‌شد اظهار داشت که تصمیم امروز جامعه کلیسا درباره انتصاب اسقف اعظم زن همچون کاشتن یک درخت میوه است که باید در آینده نتیجه آن را ببینیم.

منبع : ksabz


85/9/14::: 6:9 ع
نظر()
  
  
                            از ستاره ها چه خبر!
    
    
    

استاد مشایخی: ایکاش نقاش بودم


    چندی پیش لوح و تندیس خانه فرهنگ و هنر ایرانیان در فرانسه به همراه لوح بنیاد <حافظ‌شناسی> شیراز به استاد< جمشید مشایخی> و< شارل هانری دوفوشکور>، اهدا شد.در این مراسم که در کاخ اکتشافات فرانسه بر پا شده بود، از پنج دهه فعالیت هنری جمشید مشایخی تجلیل شد.در این مراسم، جمشید مشایخی هنرمند باسابقه عرصه تئاتر،
سینما و تلویزیون در شمایل حافظ، در ابتدا تفالی بر دیوان حافظ زد و شعری را همراه با <گل افشانی> برای حاضران در این مراسم خواند.همچنین پروفسور هانری دوفوشکور حافظ‌شناس برجسته فرانسوی نیز به طور همزمان در این مراسم به خواندن ادبیات به زبان فرانسه پرداخت.جمشید مشایخی پس از بازگشت از فرانسه در جمع خبرنگاران گفت: <در آن مراسم نماینده صلح و دوستی بودم و پیشنهاد دادم هر سال کنگره‌ای درباره حضرت حافظ تشکیل گردد تا نور عشق به جهانیان تابانده شود.>گفتنی است پروفسور دوفوشکور، حافظ‌شناس برجسته فرانسوی از سال 1975 میلادی به مدت چهار سال مدیر انستیتوی فرانسوی تحقیقات ایران‌شناسی در تهران بود ه و در حال حاضر نیز استاد دانشگاه سوربن و مرکز آموزش و تحقیقات <اینالکو> است.استاد جمشید مشایخی که آخرین کار از او مجموعه تلویزیونی <آخرین گناه> بود و عنوان کرد که شاید آخرین کارش باشد، چندی پیش در گفتگو با ایسنا حرف‌های جالبی بر زبان آورد، او ابتدا در رابطه با زندگی شخصی‌اش گفت: <من دو پسر و یک دختر دارم، نادر بزرگ‌ترین پسرم است که سه فرزند دارد، فرزند دومم <نغمه> نام دارد که در آمریکا تدریس می‌کند و دو دختر دارد و سام هم پسر کوچکم است که در دفتر چهره‌آزاد مشغول است، بازی هم کرده، اما علاقه بیشتری به تهیه‌کنندگی و تولید دارد، او هم یک دختر دارد.>وی در رابطه با فرزند بزرگش می‌گوید: نادر در ایران به هنرستان عالی موسیقی می‌رفت که بعد او را به اتریش فرستادم تا ادامه تحصیل بدهد، تا سال 59 هم می‌توانستم برایش پول بفرستم که بعد اعلام کردند، کسانی که در رشته‌های هنری در خارج از کشور تحصیل می‌کنند، نمی‌توان برایشان پول ارسال کرد. به همین دلیل روی پای خود ایستاد و زحمات زیادی کشید. خواهرم هم در طول 28 سال کمک‌های زیادی در خارج از کشور به او کرد تا این‌که برگشت و به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد. با این‌که نادر فرزند من است، اما کاری برایش نکردم هر چه شده تلاش خودش بوده و هیچ دخالتی در پیشرفت او نداشتم. در حال حاضر هم به وجودش افتخار می‌کنم و معتقدم از من جلوتر است و بعضی وقت‌ها از او حتی چیزهایی یاد می‌گیرم.وی در گوشه‌ای از گفته‌هایش به این موضوع اشاره می‌کند: <سر حضور من در تبلیغ یک کالا، انتقادهای زیادی صورت گرفت، اما الان می‌بینید که همه به این کار رو آورده‌اند، چه طوری است که پهلوان جهان برای روغن ماشین تبلیغ می‌کند و ایرادی ندارد، اما کار من ایراد داشت، مگر دزدی کرده بودم، این کار در همه کشورهای دنیا صورت می‌گیرد.> ضربه را من خوردم، بعد که دیگران کردند هیچ اتفاقی نیفتاد، در واقع من راه را برای بقیه باز کردم، مصداق این شعر که <در بند این نیم که دشنام با دعات، یادش بخیر هر که ز ما یاد می‌کند>جمشید مشایخی در گوشه‌ای از گفتگوی خود می‌گوید: پس از ایفای نقش در مجموعه کمال‌الملک به این نتیجه رسیدم، کاش به جای بازیگر نقاش بودم، چون هم زیباتر است و هم بسیار آرامش می‌دهد.وی در پایان اشاره کرد: سال‌ها پیش آقایی به من گفت: چرا در فلان کار بازی کردید، گفتم: کارگردانش جوان بود و به من احتیاج داشت، به همین خاطر بازی کردم. گفت: تو دلت برای آن جوان سوخت، اما برای یک ملت نسوخت، حرف جالبی به من زد! و در ادامه می‌گوید: <دیگر پیشنهاد خوبی برای بازیگری‌ام پیش نیامد، بنابراین باید پس از این دنبال کار دیگری بگردم، کاری که اصلا هنری نیست. عرصه هنر دیگر به من احتیاج ندارد، دوست دارم گوشه‌ای در طبیعت ، شجریان و بنان گوش بدهم، من همیشه گفته‌ام بازیگر نبوده‌ام، اما این بار می‌خواهم بگویم، اتفاقا بازیگر توانایی بودم و بازی‌هایی که کردم ماندگار است... برعکس همیشه دیگر فروتنی به درد نمی‌خورد و حالا که کار را کنار گذاشتم، بگذارید حقایق را بگویم.
    
    

جواد رضویان و ساخت سریال برای نوروز 86


    از <جواد رضویان> مدت‌هاست که خبری نیست، اما وی ضمن این‌که در حال بازی در مجموعه جدید <مهران مدیری> است خود را آماده می‌کند که برای ایام نوروز در 15 قسمت 45 دقیقه‌ای سریال بسازد.این بازیگر می‌گوید: کار نگارش این مجموعه تلویزیونی به پایان رسیده است و تصمیم دارم این مجموعه را در 15 قسمت 45 دقیقه‌ای برای شبکه اول سیما آماده کنم.گفتنی است، بازیگران این مجموعه هنوز انتخاب نشده‌اند، این در حالی است که رضویان به جز بازیگری در مجموعه جدید مهران مدیری، در فیلمی کمدی به نام <کلامی برای باران> به کارگردانی مسعود نوابی در حال بازی است، در این فیلم کمدی، فتحعلی اویسی، مهران غفوریان و رضا عطاران ایفای نقش می‌کنند.
    
    

سریال عطاران، هنوزنام ندارد


    نگارش سریال نوروزی شبکه سوم سیما توسط سروش صحت و محمدرضا آریان آغاز شد. وی با اعلام این خبر به ایسنا می‌گوید: این سریال هنوز نام ندارد، یعنی نامش مشخص نیست، قصه این مجموعه براساس طرحی از ایرج محمدی نوشته شده و <رضا عطاران>، آن را کارگردانی می‌کند. این مجموعه در 15 قسمت نوشته می‌شود و طنزی اجتماعی است که تهیه آن برعهده ایرج محمدی و مهران مهام است. گفتنی است، آخرین کار سروش صحت در مقام نویسنده <شب‌های برره> به کارگردانی مهران مدیری بود و اما رضا عطاران از رمضان 84 با کاگردانی <متهم گریخت> کار جدید ارایه نداده است.
    
    

محمدرضا فروتن در رادیو فرهنگ


    از <محمدرضا فروتن> بازیگر خوب و توانای سینمای ایران، این روزها فیلم <همه خواب بودند> بر روی اکران است. فروتن بازیگر توانمندی است که برخلاف خیلی از سوپراستارها ارتباط خود را از طریق تلویزیون با مردم حفظ کرده است. او چندی
پیش مهمان برنامه رضا رشیدپور به نام <عبور شیشه‌ای> در شبکه تهران بود. گفتگوی او با رشیدپور بسیار، بی‌ریا بود، از خودش و خانواده‌اش گفت؛ از این‌که به آن چیزی که علاقه دارد عمل می‌کند و زیاد اهل قیافه گرفتن و این جور حرف‌ها نیست، حرف‌هایی که در شب‌های سرد پاییزی بر دل مردم تهران نشست. او در آن برنامه گفت: در جنوب تهران در محله مسگرآباد به دنیا آمده، چهار خواهر بزرگ‌تر از خود دارد و فرزند آخر خانواده است و دایی ده، یازده خواهرزاده است، پدرش سال‌ها پیش درگذشت و او به اتفاق خانواده، به محله میردادماد نقل‌مکان کردند و چهار سال پیش - پس از ازدواج - در محله پاسداران تهران سکنی گزید. او در آن برنامه گفت: همسرم دوست‌داشتنی‌ترین موجود زندگی‌ام است، او به واقع نعمت خداوند است که به من اهدا کرده و من خداوند را شاکرم.فروتن در گوشه‌ای دیگر از گفته‌هایش گفت <مردم فکر می‌کنند، که ما از لحاظ مالی وضعمان بسیار خوب است، اما واقعیت این طور نیست، ما شاید در طول سال، تنها در سه ماه مشغول کار باشیم و بقیه مدت را بیکاریم، پس باید از جیب و پس‌انداز بخوریم.>رضا رشیدپور مجری برنامه گفت: فروتن، بیشتر مبلغ دستمزد خود در فیلم <وقتی همه خواب بودند> را صرف امور خیریه کرده و از این بابت خوشحال است. اما نکته گفتنی در مورد آن برنامه این‌که محمدرضا فروتن یکشنبه شب‌ها بین ساعت 21 تا 22 شب، در رادیو فرهنگ در مورد فلسفه سینما صحبت می‌کند.حضور فروتن در آن برنامه باعث شد که وی خیلی‌ها را پای شنیدن آن برنامه بکشاند. رضا فروتن در مورد حضورش در رادیو گفت: هر کار هنری که به دلم بچسبد، آن را انجام می‌دهم، زیاد به حواشی آن و منافع مالی‌اش فکر نمی‌کنم و در کارهای هنری با کمک حس و دلم تصمیم‌گیری می‌کنم.
    گفتنی است، آخرین فیلمی که فروتن در آن بازی کرد <اتوبوس شب> نام دارد که او در کنار خسرو شکیبایی در آن نقش‌آفرینی کرده است، فیلمی به کارگردانی کیومرث پوراحمد.
    
    

نیکی کریمی و شرکت در جشنواره‌های خارجی


    <نیکی کریمی> بازیگر موفق سینمای ایران، مدتی است که کم‌تر به بازی در فیلم‌های سینمایی فکر می‌کند و تمام ذهن خود را معطوف فیلمسازی کرده است.البته آخرین فیلمی که از او به نمایش در آمد <نوک برج> و بازی در کنار محمدرضا
فروتن بود که با استقبال خوبی هم مواجه شد. نیکی کریمی، چندی پیش فیلم <چند روز بعد> را ساخت. این فیلم دومین فیلمش پس از <یک شب> بود که در چند جشنواره خارجی هم شرکت کرد. البته او چندی پیش با فیلم دومش در جشنواره رم شرکت کرد که فیلمش مورد توجه منتقدان هم قرار گرفت. در آن فیلم دیدیم که دختری به نام شهرزاد باید تصمیم مهمی برای زندگی‌اش بگیرد، از این رو او به تهران می‌آید تا زندگی در این شهر را تجربه کند. در این فیلم نیکی کریمی علاوه بر کارگردانی، خود در نقش شهرزاد بازی می‌کند و نیلوفر خوش‌خلق، همسر امین حیایی هم در نقش غزاله ایفای نقش می‌کند.
     این جشنواره از کیفیت بسیار خوبی برخوردار بود، تا جایی که <مارتین اسکورسیزی> کارگردان معروف سینما، با فیلم تعقیب‌کننده با حضور نیکول کیدمن شرکت کرده بود.
    
    

شیلا خداداد، حضور در آمریکا و ازدواج


    <شیلا خداداد>، بازیگر خوب سینمای ایران، مدتی است در آمریکا زندگی می‌کند. او پیش از رفتن اعلام کرده بود که لیسانس شیمی خود را در ایران گذراندم و حالا برای ادامه تحصیل در رشته طب سوزنی به آمریکا سفر خواهم کرد. نزدیک به شش ماه است که وی در آمریکا به سر می‌برد و به صورت اتفاقی در چند سینمای اکران فیلم‌های ایرانی، ناظر فیلم
<سوغات فرنگ> هم بود، اما از چند هفته پیش این خبر رسید که شیلا خداداد در آمریکا ازدواج کرده و زندگی زناشویی خود را آغاز کرده است. گرچه این روزها آن‌قدر شایعه درباره هنرمندان زیاد است که تا خودمان با خداداد صحبت نکنیم، نمی‌توانیم به طور دقیق بگوییم که ازدواج خداداد، صحت دارد یا نه؟ اما آنچه که مشخص است، این‌که نیمی از نشریات کشور، ازدواج او را تایید کردند.
    
    

علی پروین چه می‌‌کند؟


    <علی پروین> فوتبالیست نامدار ایرانی، سرانجام پس از فراز و نشیب‌های زیاد در امر مربیگری‌اش، دوری از میادین فوتبال را تجربه کرد. البته نباید نادیده گرفت که نقش <علی پروین> در فوتبال ایران، بسیار موثر بود و هنوز هم است. اگر دوران پس از انقلاب را به یاد آوریم، متوجه خواهیم شد که علی پروین برای زنده نگاهداشتن این باشگاه چه مشقت‌ها و رنج‌هایی که نکشید. زمانی که صندوق عقب پیکانش، کل باشگاه و زمین‌های خاکی جنوب شهر، محل تمرین پرسپولیس بود. باید قبول کرد که علی پروین نقشی انکارناپذیر در موفقیت و رو پا بودن باشگاه پرسپولیس داشت. به هرحال علی پروین، امروز از مرز شصت سالگی گذشته و در حال حاضر استراحت می‌کند. پروین این روزها سعی می‌کند، بیشتر به
کارهای تجاری خود بپردازد و در محل سکونتش واقع در لواسان با نوه‌هایش خود را سرگرم کند و گاهی هم به تماشای فوتبال و اظهارنظر درباره بازی‌ها بپردازد. نقش علی پروین را در فوتبال نباید نادیده گرفت، او بازیکن بزرگی است که همچنان بزرگ باقی مانده است.
    
    

استراحت مهناز افشار


    <مهناز افشار> از آن گروه بازیگران زنی است که طی سال‌های اخیر، بسیار پرکار بوده و لقب پرکارترین بازیگر سینمای ایران را از آن خود کرد. آخرین فیلمی که از او اکران شد، فیلم <آتش‌بس> به کارگردانی تهمینه میلانی و بازی در کنار محمدرضا گلزار بود. مهناز افشار این روزها بیشتر به پیشنهادات سینمایی‌اش فکر می‌کند تا از میان خیل آنان به بهترینش پاسخ دهد؛ چرا که وی با بازی در فیلم‌های آکواریوم و آتش‌بس به شهرت عجیبی دست یافته است. او سعی می‌کند با وسواس بیشتری به پیشنهادات سیمایی‌اش فکر کند تا با بازی در نقش‌هایی که به او نمی‌آید، کارنامه هنری‌اش را خراب نکند. در مورد افشار گفتنی است که وی دیپلم تجربی دارد، اما چهار سال درس تدوین خواند و درسال 1378 با بازی در مجموعه تلویزیونی <گمشده> کار مسعود نوابی، وارد حیطه سینما شد. اولین فیلم او <شور عشق> نام داشت که
روبه‌روی بهرام رادان نقش‌آفرینی کرد.
    
    

مهتاب کرامتی، سفیر یونیسف


    <مهتاب کرامتی> بین سال‌های 1377 تا 1383 بسیار پرکار ظاهر شد اما پس از آن کم‌کار شد و شاید به ندرت سالی یک فیلم بازی کرد. اما مهتاب کرامتی برعکس حضور در سینما، این روزها در کارهای خیر بسیار فعال است. او که سفیر حسن نیت یونیسف در ایران شده است، سرگرم کار برای کودکان است، به همین خاطر هم چند ماه پیش به دبی سفر کرد و به مناسبت روز جهانی کودک، در آنجا به کمک کودکان لبنانی شتافت. گفتنی است، به مدت چهار شب، اپرای عروسکی <رستم و سهراب> به کارگردانی <بهروز غریب‌پور> در آنجا بر روی صحنه رفت که عواید آن، صرف امور خیرخواهانه شد. در حال حاضر خبری مبنی بر این‌که کرامتی در کدام پروژه سینمایی می‌خواهد ایفای نقش کند، نداریم.
    
    

پورسرخ و بازی در نقش فردی مسیحی


    سال 1385 برای <پوریا پورسرخ> سالی بسیار خوب بود. او که از نوروز امسال با مجموعه <‌وفا> و بازی در نقش ژوبین به اوج شهرت رسید، در ماه رمضان امسال هم با بازی مجموعه صاحبدلان، نشان داد بازیگری است که در نقش‌های متفاوت می‌تواند بازی کند.

    شنیده‌‌ها حاکی است که او به تازگی بازی در فیلم <مصائب دوشیزه> کاری به کارگردانی <محمد اطیابی> را به پایان رسانده است. او در این مجموعه در کنار بهزاد فراهانی و بهنوش طباطبایی به ایفای نقش پرداخت و در نقش یک جوان مسیحی به بازی پرداخت.
    
    

عبداللهی در کما


    چندی پیش خبری ناگوار، جامعه موسیقی را لرزاند. خبر این بود که <ناصر عبداللهی> این خواننده خوب کشورمان که چند ماهی به زادگاهش بندرعباس برگشته بود و در آنجا زندگی می‌کرد، پنجشنبه، اول آذرماه دچار یک حادثه ناگوار شد و به حالت کما رفت. اما یک منبع آگاه گفت: که وضعیت او بحرانی است و کلیه‌هایش از کار افتاده و زیر دستگاه دیالیز است. امیدواریم که خطر رفع شده باشد و این خواننده خوش صدای کشورمان دوباره به جامعه موسیقی برگردد.گفتنی است، آلبوم جدید او به نام <معجزه> آماده ورود به بازار است.
    

85/9/14::: 6:0 ع
نظر()
  
  

                             وقتــی آسمـــان اسرارآمیز می‌شود


    
    
    
    احتمالا شما هم در زمره کسانی هستید که با دیدن بارش باران و لطافت هوای بعد از آن احساس طراوت و شادابی زایدالوصفی می‌‌کنید. شاید شما هم دوست داشته باشید زیر باران قدم بزنید و از طبیعت زیبا و بوی نم پیچیده در فضا لذت ببرید. ولی فکر می‌کنید آیا می‌شود بارندگی سبب وحشت و ترس گردد؟ آیا باورکردنی است که این آسمان لایتناهی و وصف‌ناپذیر زمانی اسرارآمیز جلوه کند و آیا ممکن است به جای آب زلال از آسمان سنگ و ماهی و خون ببارد؟ باید بگوییم تا به حال چندین مورد از این حوادث گزارش شده است. عجیب است ولی ظاهرا حقیقت دارد. با هم نمونه‌هایی از آن را می‌خوانیم. گزارش‌هایی که از سوی مردم معمولی فرستاده شده ولی با وجود مستندات به ثبت رسیده است.


    
    باران سنگ


    در فهرست حوادث باورنکردنی بارها نام باران سنگ تکرار شده است. باران سنگ آن هم از آسمان صاف و آبی و جایی که از کوهستان دور است. سنگ بر سر آدم‌ها و روی سقف‌ خانه‌ها می‌بارد و باعث صدمات و خسارات شدید می‌شود. تحقیق بر روی این موارد اغلب به ترس مردم و ابهام مسئولان ختم می‌شود. این اتفاق در تمامی اعصار و در اقصی نقاط دنیا رخ داده است. قدیمی‌ترین گزارش مربوط به سال 1690 است که خبر از بارش سنگ‌های بزرگ می‌دهد، بارشی که هیچ علتی برای آن کشف نشده است. این حوادث گاه با اتفاقات ماوراءالطبیعه نیز همراه بودند. در اینجا به چند نمونه از این گزارشات اشاره می‌کنیم:
    _ نیوزلند، بروکلین، :1963 در روز 24 مارس سال 1963 یک مهمانخانه بدون هیچ دلیل خاصی با باران سنگ و تعدادی سکه ویران شد. مردم با پلیس تماس گرفتند و ماموران به دنبال مقصر گشتند ولی هیچ متهمی برای این حمله عجیب پیدا نکردند. این باران هفت ساعت به طول انجامید. پنجره‌ها خرد شدند و سنگ به مردم می‌خورد ولی هیچ‌کدام زخمی نشدند. سکه‌هایی که همراه سنگ‌ها بر روی زمین ریخته بود پنی‌های نیوزلند و یک سکه مسی بزرگ بودند. این باران اسرارآمیز دو شب دیگر نیز بارید ولی بالاخره تمام شد.
    _ اندونزی، سوماترا، :1928 یکی از عجیب‌ترین موارد بارش سنگ از آسمان آبی توسط یکی از محققان مسائل ماوراءالطبیعه تجربه و گزارش شد. (ایوان ساندرسون) آن روز عصر مهمان یکی از خانه‌های ییلاقی در سوماترا بود. همچنان که آنها در ایوان نشسته بودند، یک سنگ سیاه براق از جای نامعلومی به روی ایوان افتاد. همان طور که ساندرسون و اطرافیانش داشتند با تعجب به آن سنگ نگاه می‌کردند، ده‌ها سنگ دیگر نیز به همان صورت از آسمان بارید و فقط روی ایوان افتادند. ساندرسون که با این اتفاقات آشنایی داشت دست به انجام یک آزمایش زد. او تمام سنگ‌ها را دانه‌دانه با مقداری رنگ علامت‌گذاری و سپس آنها را در همه جای باغ و بوته‌زار پخش کرد. ساندرسون در گزارش خود می‌نویسد: (ده‌ها سنگ‌ریزه را علامت زدیم و به باغ پرت کردیم ولی یک دقیقه بعد تمام آنها دوباره روی ایوان بودند. هیچ‌کس با هیچ قدرت بینایی غیرعادی نمی‌توانست آن سنگ‌های کوچک را آن هم با این سرعت از باغ جمع کند و دوباره به سوی ایوان پرتاب کند.)
    
    باران ماهی


    آیا امکان دارد از آسمان به جای باران، ماهی ببارد؟ بسیاری از دانشمندان این حرف را قبول ندارند ولی در طول قرون بارها و بارها گزارش شده که از آسمان ماهی باریده و بسیاری از آنها در منطقه هند رخ داده است. در کتاب (تاریخ فلسفه) به سال 1816 چنین نوشته شده است: (در جزیره (پرنس ویلز) در هند شرقی مردم آب باران را در پشت‌بام خانه‌هایشان درون مخزن‌های بزرگی جمع می‌کنند. بارها اتفاق افتاده که این مخزن‌ها گاه هفته‌ها خشک بوده‌اند. ولی وقتی فصل بارندگی فرا می‌رسد آنها به سرعت پر از آب می‌شوند. گاهی در این آب‌ها ماهی‌هایی یافت می‌شود که طولشان به چند اینچ می‌رسد. به من گفته‌اند در بنگال هم این اتفاق می‌افتد. می‌گویند این ماهی‌ها با باران می‌آیند. خیلی کنجکاو هستم که بفهمم این ماهی‌ها از کجا سر از مخزن آب روی پشت‌بام‌ها در می‌آورند. کاپیتانی در هند شرقی به من گفت همیشه این ماهی‌ها را دیده است ولی قادر نیست توضیح قانع‌کننده‌ای برای آن بدهد. ظاهرا این پدیده در هندوستان چندان غیرعادی نیست.)
    (جیمز پرین سپ) دانشمند موضوعات غیرعادی در سال 1933 درباره باران ماهی می‌نویسد: یک بار ماهی کوچکی را دیدم که وقتی به پایین افتاد هنوز زنده بود. این ماهی در حیاط منزل من در بنارس بر روی تختی با پایه‌های سنگی که در ارتفاع 1/5 متری زمین قرار داشت و مخصوص دود دادن برنج بود، افتاد. آن روز خیلی تعجب کردم ولی بعدها ماهی‌های بیشتری دیدم و فهمیدم آنها با باران می‌آیند. یکی از همسایه‌ها می‌گوید: روز جمعه نهم ماه، ساعت 12 ظهر آسمان ابری شد و باران سبکی بارید و تعدادی ماهی در اندازه‌های مختلف از آسمان به زمین ریختند. ما تعدادی از آنها را برداشتیم و به خانه بردیم. دیگری می‌گوید: یک ماهی درست جلوی چشمم از آسمان افتاد. وقتی جلوتر رفتم ماهی‌های دیگری را هم دیدم که روی زمین افتاده بودند. دو تا از آنها را برداشتم و به خانه بردم ولی بعد پشیمان شدم. دوست نداشتم از آن ماهی‌ها بخورم.


    
    باران خون


    باران خون و در برخی موارد باران گوشت در طول تاریخ دنیا دیده شده است. این پدیده گاه باعث حیرت شده و گاه مردم آن را نشانه بدیمنی و نحس بودن دانسته‌اند. در قرن نوزدهم در کارولینای شمالی دو باران خون به فاصله 34 سال بارید. بارش اول روز پانزدهم فوریه سال 1850 در مزرعه (توماس کلارکسون) بود. نمونه‌هایی از آن باران به آزمایشگاه برده و بر روی آن آزمایش شد و مشخص شد چیزی که از آسمان ریخته واقعا خون، گوشت و اعضای بدن بوده است. در مقاله‌ای در این‌باره نوشته شده است: در مزرعه کلارکسون باران عجیبی بارید. معلوم شد که آنها تکه‌هایی از گوشت، کبد، طحال، مغز و خون بودند. خونی که روی برگ درختان کشف شد کاملا تازه بود. این باران کمتر از چند دقیقه طول کشید ولی قطعات گوشت و قطرات خون همه جا پخش شدند. وقتی خون می‌بارید آن قسمت از آسمان را ابری سرخ رنگ پوشانده بود.بارش دوم روز 25 فوریه 1884 روی داد. خانم کیت لاساتار که همسر یک کشاورز بود بر روی زمین تازه شخم‌زده‌شان ایستاده بود که از آسمان صاف و بدون ابر، خون بارید و بر زمین و بوته‌های اطراف او پاشید. همسایه‌ها از صدای فریاد هراس‌آلود زن به سوی او شتافتند و همه دیدند روی زمینی به وسعت شصت فوت لکه‌هایی شبیه به لکه خون دیده شد. پزشکی این لکه‌ها را آزمایش کرد و گفت: خون است. در اینجا گزارش‌هایی از باران‌های عجیب را بخوانید:
    
    
     باران قورباغه


    من در شمال آلاباما زندگی می‌کنم. وقتی هفت سال داشتم (سال )1964 دیدم که از آسمان قورباغه بارید. من، مادر و خواهرم سوار اتومبیل بودیم و به خانه مادر بزرگم می‌رفتیم. همین که به داخل حیاط پیچیدیم این اتفاق افتاد. مادرم برف‌پاک‌کن را روشن کرد ولی این کار فقط سبب کثیف شدن شیشه ماشین شد. قورباغه‌ها همه جا بودند. مادربزرگم فکر کرد دوره پایان زمین فرا رسیده است. این قورباغه‌ها کوچک بودند و حدود یک اینچ طول داشتند و کمی قهوه‌ای رنگ و شفاف بودند. می‌شد جریان خون و تپش قلبشان را به چشم دید. تقریبا سه تا چهار دقیقه قورباغه می‌بارید تا بالاخره تمام شد. آسمان طوری بود که انگار یک طوفان شدید تمام شده است هیچ رعد و برقی در آسمان ندیدم ولی منظره مالیده شدن قورباغه‌ها روی شیشه ماشین را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.
    
    
    باران حشره


    این اتفاق ساعت 2/30 روز سوم ماه می2004 ‌ رخ داد. من و دخترم کنار استخر خانه‌مان نشسته بودیم که باران شروع شد. ما به خانه رفتیم تا ناهار را آماده کنیم. من از پنجره به بیرون نگاه کردم و ناگاه حشرات سیاه، باریک، عجیب و چسبناکی را دیدم که یکی‌یکی روی زمین می‌افتند و وول می‌خورند. شبیه پشه‌های مرداب و باتلاق بودند ولی چهارپا داشتند و بزرگ بودند. طول آنها به سه یا چهار اینچ می‌رسید. راستش را بخواهید با خود فکر کردم از سیاره دیگری آمده‌اند. خیلی از آن حشرات در استخر ریخت. آنها در آب شنا می‌کردند. همه جای حیاط و خیابان پخش بودند. خیلی چندش‌آور بود. یکی از همسایه‌ها می‌گفت یک بار باران قورباغه دیده است ولی به نظر من این خیلی بدتر و عجیب‌تر بود. مدتها طول کشید تا آن حشرات را از استخر بیرون بیاوریم ولی هنوز هم هرازگاهی یکی از آنها را می‌بینم. شوهرم کتاب‌های زیادی درباره حشرات خواند ولی چیزی شبیه آنها پیدا نکرد. هیچ‌کس این‌گونه حشره را نمی‌شناسد. بعضی‌ها می‌گویند شاید از مکزیک آمده باشد. ولی همه از این اتفاق متحیر شدند

منبع : ksabz


85/8/15::: 5:53 ع
نظر()
  
  

                                              بختک انسانها


    
    
    آنچه که در صفحات (دیگران) می خوانید به معنای تصدیق و درستی آن نیست، بلکه تنها اتفاقاتی است که برای افراد مختلف افتاده و از لحاظ علمی و تجربی به آن پرداخته شده است.
    (فلج به هنگام خواب) که اغلب آن را با عنوان (بختک) یاد می‌کنند، پدیده‌ای است که در تمامی فرهنگ‌های دنیا شنیده می‌شود. بعضی‌ها معتقدند که فضایی‌های مهاجم علت به وجود آورنده این حالت فلج‌گونه هستند. در حالی که دیگران شیطان و یا دست‌نشانده‌های او را عامل اصلی می‌دانند.


    خیلی‌ها هم معتقدند یک عجوزه پیر بر روی قفسه سینه فرد خوابیده می‌نشیند و شخص به هنگام بیدار شدن می‌فهمد که قادر به حرکت نیست. این‌که چه موضوعی سبب می‌شود این عجوزه به سراغ انسان در حال خواب برود، به فرهنگ‌های ملل ارتباط دارد. تنها در دو دهه اخیر و به ویژه در ده سال گذشته دانشمندان و محققان به فکر تحقیق درباره این رویداد شایع افتاده‌اند و به نتایجی اندک رسیده‌اند.
    (فلج به هنگام خواب) حالتی است که در آن فردی که در خواب است و یا تازه از خواب بیدار شده است متوجه می‌شود که نمی‌تواند حرکت کند یا حرف بزند و فقط قادر است نفس بکشد و چشمانش را حرکت دهد. در این مرحله که در حالت نیمه‌خواب و نیمه‌بیدار هستید، ذهن هوشیار شما شروع به بیدار شدن کرده ولی هنوز بیدار نشده است. بنابراین شما اندکی هوشیاری دارید. این حالت کاملا زودگذر است و خیلی زود شما بیدار می‌شوید و یا دوباره می‌خوابید.
    فرد بعد از چند ثانیه و یا حداکثر یک دقیقه به وضعیت عادی باز می‌گردد و قادر به حرکت می‌شود. محققان معتقدند پانزده درصد مردم حداقل یک بار در طول عمر خود این وضعیت را تجربه می‌کنند.
    ولی گاهی وضعیت ترسناک‌ و انسان دچار اوهام می‌شود. افراد بسیاری گزارش داده‌اند که در این حالت شخص یا اشخاصی را در اتاق خود دیده‌اند یا حضور آنها را حس کرده‌اند و یا صدایشان را شنیده‌اند. همه آنها وجود نحسی را در کنار خود حس می‌‌کرده‌اند که قادر به دیدن او نبوده‌اند. انسان احساس می‌کند که این وجود نحس درست بیرون حوزه دید اوست و اگر فلج نبود و می‌توانست سرش را اندکی بچرخاند، حتما آن موجود هولناک را می‌دید و این موضوع بسیار دلهره‌آور است. گاهی فرد احساس می‌کند تحت فشار است و دارد خفه می‌شود. صداهای پایی را می‌شنود که به او نزدیک می‌شوند و گاه صدای وز وز به گوش می‌رسد.
    
    بختک در اتاق من


    چند شب پیش برای نخستین بار در طول زندگی‌ام بختک را تجربه کردم. آن موقع نمی‌دانستم آن چه بود و اطلاع نداشتم که این اتفاق برای خیلی‌ها می‌افتد. فردای آن روز موضوع را با همکارم در میان گذاشتم و او بود که برایم توضیح داد بختک چیست. کنجکاوی من تحریک شد و به دنبال اطلاعاتی در مورد آن گشتم. وقتی در اینترنت داستان‌هایی درباره بختک خواندم، باورم نمی‌شد چون تقریبا همان چیزی که برای من اتفاق افتاد، برای آنها هم رخ داده بود.
    آن شب روی تختم دراز کشیده بودم و در عالم خواب و بیداری به محل کارم فکر می‌کردم ولی ناگهان از خواب پریدم چون کسی یا چیزی مچ‌هایم را گرفت و کشید. اول فکر کردم یکی از هم‌اتاقی‌هایم است که می‌خواهد شوخی کند اما وقتی سعی کردم برگردم تا ببینم چه کسی آنجاست (من روی شکم خوابیده بودم و صورتم به سوی دیوار قرار داشت) فهمیدم که اصلا نمی‌توانم تکان بخورم. کاملا فلج شده بودم. این ترس‌آورترین احساسی بود که تا به حال داشتم. بعد احساس کردم کسی با فشار بسیار بدنم را به بالش فشار داد. نمی‌توانستم نفس بکشم یا حرف بزنم. می‌خواستم هم‌اتاقی‌ام را صدا کنم تا به کمکم بیاید ولی به جای فریاد، ناله‌ای سوزناک و بسیار آهسته از دهانم خارج شد. ناله‌ام آنقدر آرام بود که هیچکس نمی‌توانست آن را بشنود. صورتم آنچنان با فشار به تخت چسبیده بود که فقط به یک چشم می‌توانستم اطرافم را ببینم. نیمه دیگر صورتم درون بالش فرو رفته بود.
    حس کردم نفسی گرم به گردنم خورد و صدای نفس‌هایی خرخر مانند به گوشم رسید. مثل کسی که روزی سه پاکت سیگار می‌کشد و سینه‌اش خس‌خس می‌کند. خدا را شکر نمی‌توانستم بویی را متوجه شوم (چون بینی‌ام در بالش فرو رفته بود) ولی احتمالا بوی خیلی بدی داشت. با خود گفتم اگر می‌خواهم زنده بمانم باید از آنجا بروم. با تمام وجودم سعی کردم با آن حالت فلجی که ناگهان بر من مستولی شده بود بجنگم. بالاخره توانستم پایم را چند سانتی‌متر حرکت دهم. وقتی پایم تکان خورد همه چیز ناگهان ناپدید شد و مرا رها کرد. وقتی بالاخره توانستم تکان بخورم از جایم پریدم و دیدم در اتاقم تنها هستم. از آن به بعد دیگر هیچ اتفاق خاصی نیفتاد.
    
    نفس ترش بختک


    بعد از این‌که چندین تجربه واقعی از بختک را خواندم تصمیم گرفتم من هم داستانم را برای شما تعریف کنم. تخت من یک تخت بزرگ پرده‌دار است که هر شب قبل از خواب پرده‌های تور آن را می‌اندازم. من عادت دارم به روی شکم بخوابم. در آن شب خاص هم طبق معمول همیشه به روی شکم خوابیده بودم. تازه داشت خوابم می‌برد که ناگهان احساس کردم کسی در اتاقم است. احساس می‌کردم او در گوشه اتاقم ایستاده و مرا تماشا می‌کند و منتظر است. جرات نداشتم تکان بخورم، با خود گفتم شاید اگر تکان بخورم او مرا رها کند و برود. ولی اشتباه فکر می‌کردم. به ناگاه حس کردم بویی ترش به مشامم خورد. ترسیده بودم. حتی الان هم که دارم این داستان را می‌نویسم ترس بر من مستولی شده است. احساس بی‌پناهی می‌کردم و حس می‌کردم کم‌کم به من نزدیک‌ و نزدیک‌تر می‌شود. سعی کردم فریاد بکشم، جیغ بزنم و یا هر کار دیگری که دیگران را متوجه این اتفاق شوم کند، ولی مثل این بود که به تخت بسته شده‌ام. ناگهان حس کردم جسمی بر پشتم پرید. به نظر نمی‌آمد خیلی بزرگ باشد. صدای جیغ بلندی در اتاق پیچید و مجسمه ای که بالای تختم بود از ارتعاش صدای جیغ بر روی زمین افتاد و شکست. لحظه‌ای بعد همه چیز به حالت عادی بازگشت و سکوت برقرار شد. حالا دیگر می‌توانستم دوباره حرکت کنم. بلافاصله بلند شدم و روی تختم نشستم. هیچکس آنجا نبود ولی در کمال تعجب دیدم تور اطراف تختم بالا رفته و قسمتی از آن به طول 6 فوت پاره شده است. فردای آن روز آن تور را برداشتم و آن را در آتش سوزاندم چون می‌ترسیدم آن بختک منحوس دوباره بازگردد. بعد مقداری آب مقدس آوردم و به همه جای اتاقم پاشیدم. این بدترین تجربه‌ای بود که در طول عمرم داشتم. بختک وحشتناک است واقعا وحشتناک. بدترین چیزی است که آدم ممکن است با آن روبه‌رو شود من حتی روبه‌رو شدن با بختک را برای دشمنم هم نمی‌توانم آرزو کنم.
    
    تجربه طولانی


    بعضی از افراد مدت‌های طولانی و حتی سال‌ها به طور مکرر این تجربه هراس‌انگیز را تحمل می‌کنند. به نمونه زیر توجه کنید: من بیست و هفت سال دارم و مدت دوازده سال است که با این اتفاق دست و پنجه نرم می‌کنم. اوایل در این حالت فقط قادر نبودم حرکت کنم ولی کم‌کم احساس می‌کردم کسی روی بدنم نشسته است و جلوی تکان خوردن مرا می‌گیرد. می‌خواستم جیغ بکشم یا حرکت کنم ولی تنها ناله‌ای از دهانم خارج می‌شد و حداکثر می‌توانستم انگشتان پایم را تکان بدهم. دفعات اول فکر می‌کردم خواب می‌بینم و آنقدر می‌ترسیدم که می‌خواستم به هر صورت ممکن خودم را از خواب بیدار کنم و بعد از بیدار شدن ساعت‌ها خوابم نمی‌برد.
    حالا دیگر می‌شود گفت که به آن عادت کرده‌ام. گاهی دراز می‌کشم و منتظر می‌مانم ببینم چقدر می‌توانم وجود نحس این عجوزه را تحمل کنم ولی باید بگویم این احساس غیرقابل تحمل است. بعضی وقت‌ها می‌گویم شاید خودم این اتفاقات را در مغزم ساخته‌ام. ولی این طور نیست، بختک واقعی است و تقریبا هر دو ماه یک بار به سراغم می‌آید. گاهی در یک شب فقط یک بار می‌آید و گاهی چندین بار.

  رویای ملاقات با یک دوست مرده


    ویلیام (اسم مستعار) دارای مدرک فوق‌لیسانس و در حال حاضر رییس هیئت پژوهشی توسعه مهندسی هوا فضاست.تجربه او در دوران نوجوانی و با فوت ناگهانی بهترین دوستش اتفاق افتاد و در مجموع باعث تغییر دیدگاه و نظر او نسبت به مرگ و زندگی شد.
    او تجربه خود را این چنین تعریف می‌کند: (بهترین دوستم مایک در اثر یک سانحه اتومبیل، حدود یک ماه بود که در بیهوشی به سر می‌برد. شبی در منزل والدینم بودم که او در رویایی کاملا واضح به دیدنم آمد. ساعتی را در کنار هم به صحبت درباره موضوعات مختلف پرداختیم. (مایک) در مورد دوستش که در این سانحه جان خود را از دست داده بود، توضیح داد و گفت که برخلاف گزارش روزنامه‌های محلی که خبر از فوت‌ آنی دوستش داده بودند، حال او خوب است؛ (مایک) در حالی که برمی‌خاست تا آنجا را ترک کند یادآور شد که ما برای مدتی طولانی همدیگر را نخواهیم دید. او خاطر نشان کرد که این موضوع نباید باعث آزردگی من شود برای این که او کاملا خوب و سر حال است. (مایک) به هنگام خارج شدن از اتاق به طرف من برگشت و در حالی که نگاهم می‌کرد گفت: (مادرم به تو تلفن خواهد کرد، به او بگو همه چیز رو به راه خواهد شد.) من در مورد این رویا احساس عجیبی داشتم، چون بر خلاف دیگر رویاهای روشن گذشته‌ام که خیالی به نظر می‌رسید، واقعی بود، نه شبه واقعی.یک لحظه بعد او رفته بود و من خود را بیدار و نشسته بر تختخوابم دیدم، مثل این‌که تازه آماده رفتن به بستر بودم. یک دقیقه بعد، نزدیک ساعت پنج صبح تلفن زنگ زد. اتاق من در طبقه پایین که زمانی اتاق مهمان بود، قرار داشت و تلفن هم در آنجا بود. قبل از سومین زنگ گوشی تلفن را برداشتم، مادر (مایک) بود و خبر داد که (مایک) صبح زود فوت کرده است. من در حالی که هنوز گیج خواب بودم، تنها چیزی که به فکرم رسید بر زبان آوردم و گفتم:(می‌دانم او به من گفت) مادر (مایک) در حالی که گریه می‌کرد گوشی تلفن را گذاشت. این تجربه در آن زمان به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد، تجربه عجیبی که پیش از آن مانند نداشت. من و (مایک) خیلی ساده درباره این حقیقت که او ما را ترک خواهد کرد، صحبت کردیم. برای همین خبر فوت او به من شوک وارد نکرد. (مایک) به من گفته بود مادرش تلفن خواهد کرد، بنابراین حتی تلفن مادر او نیز برایم عجیب نبود. بعد از این اتفاق، دیدگاه من نسبت به مرگ و زندگی به طور ناگهانی تغییر کرد. پیش از مرگ مایک، به شدت از مردن می‌ترسیدم. اگر چه من در یک کلیسا و محیط مذهبی، بزرگ شده بودم که دایما به ما گفته می‌شد، (مرگ ترس ندارد)، اما اغلب هنگام خواب، در تنهایی گریه می‌کردم که نکند بمیرم. بعد از آن اتفاق دیگر از مرگ ترسی نداشتم، اما این تنها چیزی نبود که من از این تجربه نصیبم شد بلکه بیش از آن، عشق به زندگی بود که برایم حاصل شد، چیزی که کمبود آن، دوران کودکی مرا تحت تاثیر قرار داده بود.
    
    
    طلوع ستاره آبی رنگ


    در ماه می سال 1988 من که در لس‌آنجلس زندگی می‌کردم، خوابی دیدم که بعدها موجب رضایت و آمادگی من برای تغییرات اساسی‌ شد که در آینده برایم پیش آمد. دیدن این رویا مفاهیم خاصی را برایم آشکار کرد و باعث پیگیری تحقیقات و آزمایشات علمی مستمری در این زمینه شد که بسیار در من تاثیر گذاشت و باعث شد بینشم گسترش یابد. همچنین موجب شد با انگیزه و علاقه بیشتری به تحقیقات در زمینه طبیعت بپردازم و معانی و مفهوم تجربیات باطنی را در بیولوژی، روان‌شناسی و ماورای علم پزشکی بیابم و برای دریافت پاسخ به سئوالات جدید درباره آنها، تلاش کنم. رویای من از این قرار بود: در حال تماشای غروب خورشید در فراسوی اقیانوس آرام بودم که ناگهان غروب خورشید از سمت دیگری نیز رخ داد. با وجودی که خورشید در تاریکی فرو می‌رفت، ولی من می‌توانستم تمام نقاط و هسته مرکزی آن را به طور کامل ببینم. با دیدن این منظره، وحشت‌زده شده بودم. انگار همه چیز رو به نابودی می‌رفت و خورشید به ذرات بخار و دود تبدیل می‌شد. اول کم‌کم و بعد به طور ناگهانی رو به زوال کشیده شد. همان‌طور که به اطراف نگاه می‌کردم از این‌که چرا هنوز آسمان کاملا تاریک نشده متعجب شده بودم! ناگهان متوجه شدم خورشید از بین رفته اما ستاره‌ای جدید از مغرب طلوع کرده بود. آن ستاره آبی رنگ و کوچک هر لحظه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد تا جایی که به صورت یک ماه کامل و آبی‌رنگ، در سمت راست، درست بالای سرم قرار گرفت. این دو پدیده کیهانی و آسمانی و بی‌نهایت زیبا، در کنار یکدیگر قرار گرفتند. با دیدن این رویا حس امید در من بیدار شد زیرا دانستم که درجه آگاهی و بصیرت من درباره (عالم هستی) به مراحل بالاتری ارتقاء یافته است.آن روز بعد از این‌که از خواب بیدار شدم، اولین حادثه با دریافت یادداشت از صاحبخانه‌ام شروع شد. باید خانه‌ام را پس از هفت سال تخلیه می‌کردم و من فقط سه ماه فرصت داشتم و البته این مدت زمان برای پیدا کردن مکانی مناسب فرصت کمی بود و تلاش سختی را می‌طلبید. هفته بعد مطلع شدم که شغل مورد علاقه‌ام که در واقع رشته تحصیلی‌ام بود، یعنی تدریس در دانشگاه را نیز از دست داد‌ه‌ام. انگار در طول یک هفته ناگهان، زندگی‌ام از زوایای مختلف رو به زوال می‌رفت.اگرچه احساس می‌کردم مبارزه‌ای سخت در انتظار من است اما با به یاد آوردن رویایی که دیده بودم، گویا دریچه امیدی به روشنایی‌ها برای جبران همه اتفاقات بد پیش آمده، برایم باز شده بود. من در انتظار نمایان شدن آن درخشنده آبی رنگ و تازه متولد شده بودم. هفته بعد به مهمانی شامی دعوت شدم، در آن مهمانی پیشنهاد شغل جدید کاملا متفاوت با شغل قبلی‌ام دریافت کردم.تدریس در دانشگاهی در فرانسه. پیشنهاد نسبتا خوبی بود ولی نمی‌دانم چرا احساس پوچی می‌کردم. شاید به این علت که فکر می‌کردم به عنوان اولین دانشمند پیشقدم در راه تعلیم و شفای معنوی، به طور کامل شغل قبلی خود را در رابطه با انجمن علمی و فرهنگی از دست داده‌ام.نکته جالب توجه این بود که در فرانسه خانه‌ای که برای زندگی انتخاب کردم، در منطقه‌ای در نزدیکی یک رستوران قرار داشت. نام این رستوران به معنای (زیر نور آبی ماه) بود و این اسم دگر باره مرا به یاد تصویر آن رویای خاص انداخت و دریافتم قطعا و به طور حتم، دیدن این رویا نشانه و وسیله‌ای بوده جهت آماده ساختن، هدایت و راهنمایی من برای تغییرات اساسی و ورود به زاویه دیگری از زندگی‌ام.

 

    منبع: Shadowlands.com
    about.com



    


85/8/15::: 5:50 ع
نظر()
  
  

                                    آمار حقوق شهروندی و ایرانی آباد
    
    
    دقیق‌ترین‌ و ثابت‌ترین‌ علم‌ را در دانش‌ بشری‌ علم‌ ریاضیات‌ می‌دانند و دانش‌ حقوق‌ ریاضیات‌ دانش‌ علوم‌ انسانی‌ است‌ و بدون‌ چنین‌ ریاضیات و آماری در علوم انسانی‌ نمی‌توان‌ مرزهای‌ قانونی، سیاسی، اقتصادی‌ و امنیتی‌ را مشخص‌ کرد. تعریف‌ مناصب‌ و منصب‌داران، شناخت‌ سرمایه‌ و سرمایه‌داران‌ و بررسی‌ آماری‌ تمام‌ زوایای‌ امور، روشن‌بینی‌ دقیقی‌ نسبت‌ به‌ وضع‌ موجود و آینده‌ کشور ارائه‌ می‌دهد. چگونه‌ به‌ حقوق‌ شهروندی‌ هر شهروند ایرانی‌ برسیم ؟ تا هر شهروند ایرانی‌ از دورترین‌ نقطه‌ روستایی‌ ایران‌ تا مرکز تهران‌ ‌ از حمایت‌ دولت‌ و نظام‌ اسلامی‌ برخوردار شود‌ و حداقل‌ حقوق‌ شهروندی‌ او تامین‌ گردد؟ در نظام‌ اسلامی، انسان‌ از زمان‌ ولادت، حتی‌ قبل‌ از آن‌ و تا زمان‌ فوت، حتی‌ بعد از آن، از حقوق‌ اسلامی‌ برخوردار است‌ که‌ برتر و بالاتر از حقوق‌ انسانی، به‌ بهترین‌ نحو، کرامت‌ انسان‌ را تضمین‌ می‌کند. تامین‌ حقوق‌ شهروندی‌ در اسلام‌ بدون‌ موضوع‌شناسی‌ که‌ رابطه‌ علیت‌ با حکم‌ شرعی‌ دارد ممکن‌ نیست‌ و موضوع‌شناسی‌ دقیق‌ بدون‌ زبان‌ آمار مقدور نیست. هر شخص‌ حقیقی‌ یا حقوقی‌ در نظام‌ حقوقی‌ اسلام‌ تعریف‌ می‌شود و مطابق‌ نصوص‌ قرآن‌ و سنت‌ رسول‌ خدا(ص) سه‌ شناسنامه‌ اصلی‌ جهت قانونمندی فقهی وتعلق احکام برای انسان‌ مشخص‌ و تعریف‌ می‌شود. این‌ سه‌ شناسنامه‌ مربوط‌ به‌ اموال‌ و دارایی، صحت‌ و سلامت و نسب ‌ و احوال‌ شخصیه‌ ‌ فرد است. شناسنامه‌ های مالی‌ و پزشکی‌ و احوال‌ شخصیه‌ در اسلام، موضوع‌ بسیاری‌ از احکام‌ فقهی‌ است‌ که‌ بدون‌ شناخت‌ صحیح‌ و درست‌ آن‌ موضوعات‌ نمی‌توان‌ احکام‌ شرعی‌ مرتبط‌ را بر آن‌ حکم‌ کرد و آنچه‌ که‌ مهم‌ است‌ کاربرد این‌ شناسنامه‌ در نظام‌ حکومتی‌ و برنامه‌ریزی‌ در افق‌ چشم‌انداز نظام‌ اسلامی‌ است. بنابراین‌ بررسی‌ شناسنامه‌های‌ سه‌گانه‌ مالی‌ و پزشکی‌ و احوال‌ شخصیه‌ در مطالعه‌ آماری‌ و موضوع‌شناسی، نقش‌ منحصر به‌ فردی‌ دارد.
    
    الف) شناسنامه‌ مالی‌ 


    چگونه‌ ممکن‌ است‌ در حقوق‌ مالی‌ و طرح‌های‌ اقتصادی برنامه‌ریزی‌ کرد ولی‌ از میزان‌ مالکیت‌ و دارایی‌ با خبر نبود؟ مسئله‌ مالکیت‌ زمین‌ بین‌ موقوفات‌ و مالکیت‌ عمومی‌ و مالکیت‌ خصوصی‌ سردرگم‌ باشد و سال‌های‌ سال‌ نسل‌های‌ متوالی، راه‌ دادگاه‌ را پیش‌ بگیرند. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ هم‌ اداره‌ ثبت‌ اسناد و هم‌ محاکم‌ قضایی، هر دو در اختیار قوه‌ قضاییه‌ است؛ یعنی‌ تنها قوه‌ای‌ که‌ باید با قدرت‌ قانونی‌ مسئله‌ مالکیت‌ زمین‌ را سامان‌ دهد، قوه‌ قضاییه‌ است. گرچه تعامل مثبت قوه مجریه بسیار ضروری است.علاوه‌ بر مسئله‌ زمین، سایر دارایی‌ها ، نظیر کارخانه‌ها، مغازه‌ها، آپارتمان‌ها، مسکن‌ها و... نیز باید مشخص‌ و معلوم‌ شوند تا با ثبت‌ در رایانه‌ مرکزی‌ اداره‌ ثبت‌ و سرویس‌ دادن‌ به‌ تمام‌ رایانه‌های‌ بنگاه‌های‌ ملکی، فروش‌ مال‌غیرممکن‌ نباشد. جای‌ بسی‌ تاسف‌ است‌ حتی‌ در شهرهای‌ بزرگ‌ مکان‌هایی‌ وجود داردکه‌ بلاصاحب‌ و بلاتکلیف‌ هستند و چهره‌ای‌ زشت‌ به‌ شهر می‌دهند. مسئله‌ شناسنامه‌ مالی‌ برای‌ هر شخص‌ حقیقی‌ و حقوقی‌ و سنددار شدن‌ جای‌ جای‌ ملک‌ ایران‌ از مقدمات‌ ضروری‌ توسعه‌ همه‌ جانبه‌ ایران‌ است.
    
    ب) شناسنامه‌ پزشکی


    آمار صحت‌ و سلامت‌ مردم‌ و میزان‌ نشاط‌ و سرزنده‌ بودن‌ آنها در برنامه‌ریزی‌ دولت‌ و سمت‌ و سوگرفتن‌ وزارت‌ بهداشت‌ و درمان‌، نقش‌ منحصر به‌ فردی‌ دارد.ضروری است هر شهروند ایرانی‌ پس‌ از ولادت دارای‌ شناسنامه‌ پزشکی‌ سلامت‌ باشد وهرگونه‌ بیماری‌ مزمن‌ یا واگیردار در آن‌ شناسنامه‌ ثبت‌ و چنانچه‌ آن‌ بیماری‌ برطرف‌ شده‌ باشد در آن‌ شناسنامه‌ نیز ثبت‌ شود تا از این‌ طریق‌ آمار بیماران‌ و انواع‌ بیماری‌ و اعتیادها در طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ در استان‌های‌ کشور شناسایی‌ و مطالعه‌ شود. آیا بدون‌ آمار دقیق‌ برای‌ سلامتی‌ و ازدیاد عمر مردم‌ می‌توان‌ برنامه‌ریزی‌ کرد؟ دقیق‌ترین‌ آمار از واحدهای‌ کوچک‌ فرد و خانواده‌ آغاز می‌شود و به‌ محله، بخش، شهر، استان‌ و کشور ختم‌ می‌شود. حفظ‌ نعمت‌ سلامتی‌ برای‌ شهروندان، رعایت‌ پایه‌ای‌ترین‌ حق‌ آنهاست‌ که‌ حق‌ حیات‌ آنان‌ را تامین‌ می‌کند.
    
    ج) شناسنامه‌ احوال‌ شخصیه‌ 


    اکنون‌ آنچه‌ که‌ مردم‌ به‌ عنوان‌ شناسنامه‌ می‌شناسند همین‌ شناسنامه‌ احوال‌ شخصیه‌ است‌ که‌ در آن‌ ولادت، ازدواج، طلاق‌ و فوت‌ ثبت‌ می‌شود. کاربرد این‌ شناسنامه‌ به‌ همراه‌ کارت‌ ملی‌ تنها هویت‌ فردی‌ و شخصی‌ شهروند را مشخص‌ می‌کند و هرگز نمی‌تواند بیانگر وضعیت‌ مالی‌ یا پزشکی‌ سلامت‌ آن‌ عزیزان‌ باشد. ضرورت‌ شناسنامه‌ احوال‌ شخصیه‌ به‌ حدی‌ مهم‌ است‌ که‌ هیچ‌ دولتی‌ نمی‌تواند از آن‌ صرف‌نظر کند لذا وزارت‌ کشور به‌ دقت‌ از طریق‌ اداره‌ ثبت‌احوال‌ این‌ مهم‌ را پی‌گیری‌ می‌کند. اما دو شناسنامه‌ دیگر همچنان‌ مغفول‌ مانده‌ است‌ و فرصت‌طلبان زمین خوار و‌ زراندوز با گل‌آلود کردن‌ اوضاع‌ مالی‌ هرگز اجازه‌ نخواهند داد تا شفاف‌سازی‌ در حوزه‌ شناسنامه‌ مالی‌ زیرنظر اداره‌ ثبت‌ و اسناد صورت‌پذیرد و سوداگران‌ دارو و درمان‌ و مافیای‌ مواد مخدر نیز اجازه‌ نمی‌دهند تا شناسنامه‌ پزشکی‌ و سلامت‌ زیرنظر وزارت‌ بهداشت‌ و درمان‌ سامان‌ پیدا کند. حال‌ شما با مطالعه‌ در منابع‌ اسلام‌ به‌ خوبی‌ درمی‌یابید تا چه‌ اندازه‌ اسلام‌ در قانونمندی‌ شخصی‌ و اجتماعی‌ به‌ مسائل‌ سه‌گانه‌ موضوع‌شناسی‌ مالی‌، بهداشت و نسب‌ خانواده‌ اهتمام‌ داشته‌ و دارد؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ احکام‌ شرعی‌ متفرع‌ و متوقف‌ بر شناسایی‌ این‌ موضوعات‌ است‌ و بدون‌ شناسایی‌ این‌ موضوعات‌ در دنیای‌ خارج‌ ذهن، بحث‌های‌ فقه‌ اسلامی‌در حد مباحث‌ انتزاعی‌ و ذهنی‌ باقی‌ می‌ماند. فقه‌ اسلام‌ فلسفه‌ عملی‌ حکومت‌ اسلام‌ است‌ و برای‌ اجرایی‌ کردن‌ فقه‌ باید موضوعات‌ فقهی‌ را به‌ طور عینی‌ مشخص‌ کرد تا احکام‌ نورانی‌ اسلام‌ پیاده‌ شود؛ در غیر این‌ صورت‌ در حد مداحی‌ و سخنرانی‌ باقی‌ خواهد ماند. بی‌تردید با مشخص‌ شدن‌ موضوعات، احکام‌ نورانی‌ اسلام‌ در دنیای‌ خارج‌ عینیت‌ پیدا می‌کند و حقوق‌ فردی‌ و جمعی‌ شهروندان‌ حکومت‌ اسلامی‌ تامین‌ خواهد شد و ایرانی‌ آباد ساخته‌ می‌شود.


  
  

آقای پاپ! دینداران کدام دین هفتاد میلیون هم دین خود را در دو جنگ اول و دوم جهانی کشتند؟


    
    
    
    گفته‌های پاپ باعث شد نه تنها پیروان دینی اسلام، بلکه دیگر ادیان هم به این فکر بیفتند که (پاپ) وامدار تفکرات صهیونیست های مسیحی است که چون صهیونیست های مسلمان و یهود به دنبال فتنه انگیزی بین ادیان الهی و گسترش حکومت غیر یکتاپرستان در جهان می شوند. مسئله‌ای که با توجه به مواضع پاپ چندان هم دور از ذهن
نیست... البته این برای اولین بار نیست که او چنین مواضعی را اتخاذ می‌‌کند. وی برخلاف سلف خود، پاپ ژان پل دوم که همیشه سعی در اتحاد ادیان داشت، پیش از این که به سمت رهبر کاتولیک‌های جهان منصوب شود، به عنوان فردی محافظه‌کار در امور الهیات تخصص داشته و به نظر می‌‌رسید برای گسترش گفتگوها با دنیای اسلام مخالفت کند... وی همچنین در زمانی که به عنوان کاردینال در کلیسا مشغول به فعالیت بود، با پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مخالفت کرد و گفت: (ترکیه به یک دامنه فرهنگی متفاوت تعلق دارد و اگر این کشور به اتحادیه اروپا بپیوندد اشتباه بزرگی در روند حرکتی تاریخ جهان صورت گرفته است.)
    آیا پاپ نمی‌‌داند که هر چه جنگ بزرگ در این دنیا اتفاق افتاده است بین خود مسیحیان بوده است آیا او به یاد دارد زمانی که حادثه یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد، رییس‌جمهور آمریکا گفت جنگ‌های صلیبی آغاز شده است.در سال‌های اخیر شاهد بودیم که آنان با ساختن فیلم‌هایی ضدارزش در مورد مسلمانان، کشیدن کاریکاتورهایی خلاف عرف، اظهارات اهانت‌آمیز و... بر مسلمانان تاخته‌اند. رهبر فرزانه انقلاب می‌‌فرمایند:(ماجرای اظهارات اهانت‌آمیز بعضی از سیاسیون و اصحاب قلم نسبت به اسلام و مسلمین در آمریکا و اروپا از همین مقوله است و این هم آخرین حلقه این سلسله است، تا امروز که متاسفانه این دفعه از زبان پاپ و از زبان یک روحانی مسیحی‌ صادر می‌‌شود. از بوش ما توقعی بیش از این نداریم خب بوش همین است، رییس‌جمهور آمریکا یعنی عنصری که برای قدرت و تراست‌های غارتگر جهان کار می‌‌کند و به وسیله آن‌ها انتخاب شده است و برای آن ها هم دارد کار می‌‌کند و دستش توی کار آن‌هاست، از او تعجب نمی کنیم، اما از یک مقام روحانی خیلی تعجب‌آور است، که یک مقام روحانی ارشد در عالم مسیحیت وسیله‌ای بشود برای آن چیزی که سیاست آن‌هاست این خیلی مایه تاسف است، مسلمانان باید به این توجه کنند، آن کسانی که در قبال این اظهارنظر غیر منصفانه موضع می‌‌گیرند، توجه کنند که جهت حمله آن‌ها و حرکت آن‌ها چه باید باشد. آن کسی که این تشکیلات و این حرکت را در دنیا به راه می‌‌اندازد و انگیزه دارد و منتفع از این است، ذی‌نفع در این حرکت است. او، پاپ و امثال پاپ نیست، او قدرت‌های جهانی است، او صهیونیست است، او آمریکاست. در این قضیه هم شیطان بزرگ است که دارد پشت پرده نقش‌آفرینی می‌‌کند)
    آیا پاپ فراموش کرده است که قرون وسطی قرون تاریکی، ظلمت و سیاهی دنیای غرب و اروپا بود و دنیای شکوفایی علم، تعقل و اندیشه و فلسفه و ابن‌سیناها و فارابی‌ها و این‌ها در دنیای اسلام است. پاپ باید بداند که جهاد اسلام جنگ با ملت‌ها نیست، بلکه جنگ با قدرت‌های ستمگر و ظالم است...آیا پاپ بازیچه شده است و یا نه دوباره با این گفته‌ها، به فکر راه انداختن جنگ‌های صلیبی است و حتی اگر سخنان او از روی عمد هم نباشد که خود اینچنین گفته است، پس بیایید برای بیماری فراموشی او دعا کنیم...

85/7/14::: 11:41 ص
نظر()
  
  

                         دوست دارید چه هدیه‌ای از شوهرتان بگیرید؟


    
    
    دوستی می‌گفت: (می‌دانم زن‌ها چی می‌خواهند، این‌که شوهرشان پول زیادی در اختیار آنان بگذارد و آنها خرج بکنند!؟)
    او اشتباه می‌کرد، چرا که هر زنی به راحتی می‌تواند پولی که در اختیارش می‌گذارید را خرج کند، اما او با این چیزها نمی‌تواند نیازهای عاطفی‌اش را برطرف کند چرا که او به شوهرش احتیاج دارد. از طرفی خیلی از مردها عشق خود را با هدیه‌های رویایی که شخصی است نشان می‌دهند به راستی می‌دانید همسرتان چه هدایایی را دوست دارد؟ یعنی می‌دانید همسر شما اگر ماشین ظرفشویی هدیه بگیرد خوشحال می‌شود یا یک شاخه گل سرخ؟


    آنچه که در ادامه می‌خوانید نمونه‌هایی از هدایایی است که خانم‌ها خیلی دوست دارند.یک شاخه گل، کارت‌های تبریک، عطر، جواهرات، نامه‌ای که خودتان نوشته باشید، لباسی که دوست دارد، گلدان قشنگ، مجسمه‌های سرامیکی، کتاب شعر و یا حتی ماندن یک شب در هتل و به اینها شکلات! را هم اضافه کنید.
    به یاد داشته باشید که خرید هدیه‌ای کوچک و ارزان و تقدیم آن به شکلی خوشایند، می‌تواند برای او جالب توجه‌تر باشد.
    (الن کریدمن) در کتابش تحت عنوان (راز دلبسته کردن زن) و یا (چراغ دل زنت را روشن کن) می‌نویسد: جرالد می‌گفت: همسرم، برشتوک را هر روز صبح با شیر می‌خورد، به خاطر همین موضوع، به سوپرمارکت رفتم و یک جعبه بزرگ برشتوک خریدم و آن را با یک گره پاپیونی بسته‌بندی و یادداشتی هم ضمیمه‌اش کردم: (برای بهترین و کامل‌ترین زنی که می‌شناسم.) می‌توانم به شما بگویم آن شب آمدنم به خانه خیلی استثنایی بود، چنین هدیه کوچکی برای او مفهوم بسیاری داشت.
    و یا (چیپ) یک بسته شکلات خرید و آن را در کیف همسرش گذاشت و یادداشتی هم ضمیمه آن کرد که روی آن نوشته بود: (به همسر بی‌نظیرم که همیشه به من خوبی و عشق می‌دهد.) زمانی که مرد به سرکارش رسید، زن به او تلفن کرد که بگوید با این کارش روز خوبی را برای او تدارک دیده است.
    یا یکی دیگر از دوستانم می‌گفت: من هر روز صبح خیلی زود سر کار می‌رفتم، شب قبل به گلفروشی رفتم، یک شاخه گل رز و یک شاخه گل زنبق خریدم و صبح روز بعد به همراه یادداشتی در کنار بالش زنم گذاشتم. بر روی یادداشت نوشته بودم: (گل‌های رز قرمز هستند و بنفشه‌ها آبی، گرچه من در محل کارم هستم، به تو فکر می‌کنم.) شب که به خانه آمدم با من مثل یک سلطان رفتار شد. تصورم این بود که برای خوشحال کردن همسرم به پول فراوان احتیاج دارم، اما دریافتم که دو شاخه گل به اندازه یک کت خز موثر است. یا دیگری یک مجسمه عقاب سرامیکی خرید و یادداشتی به آن چسباند که روی آن نوشته بود: (زمانی که تو در کنارم هستی، من از عقاب بالاتر پرواز می‌کنم) سپس آن را در جایی که مطمئن بود، زنش پیدا می‌کند، گذاشت. آن مجسمه سرامیکی حالا جزو یکی از دارایی‌های باارزش اوست.(آلن کروفی) می‌گوید: تمامی این مردها از این‌که وقتی بخواهند فکر خود را به کار بیندازید، چقدر خلاق خواهند بود، حیران شدند. هدیه‌هایی که آنها دادند، شاید کوچک بود، اما برای همسرانشان دنیایی ارزش و نتایجی جالب توجه به همراه داشت.
    هر آنچه را تصمیم می‌گیرید به همسرتان هدیه بدهید و مطمئن باشید که هدیه‌ای کامل است. همیشه کار اضافی نیز انجام دهید، اگر هدیه‌تان گلدان است، در آن گل بگذارید، اگر هدیه وسیله موسیقی است، یادداشتی کوچک روی آن بگذارید، اگر امکان پیچیدن هدیه هست، آن را بسته‌بندی کنید. چون زن‌ها دوست دارند بسته‌بندی‌ها را باز کنند، اگر هدیه شما یک ظرف شیرینی است، در آن حتما شیرینی بگذارید.
    و زنی می‌گفت پس از 25 سال ازدواج، هنوز اولین سالگرد ازدواجم را به یاد دارم. شوهرم آن روز را فراموش کرده بود، ابتدا تصور می‌کردم که او شوخی می‌کند، اما شوخی در کار نبود.
     من تمام روز را گریه کردم، سرانجام در حدود ساعت هشت شب، او شتابان به فروشگاهی رفت و یک ظرف مخصوص شکلات خرید و به خانه آورد، وقتی آن ظرف را دیدم بلندتر گریه کردم، برای آن که می‌دانستم در خرید آن اصلا فکر نکرده است چون من رژیم داشتم و او یک ظرف شکلات خریده بود( !او حتی درک این را نداشت که در آن ظرف شکلات بگذارد.)
    زنی دیگر می‌گفت: شوهرم در خانواده‌ای بزرگ شده است که عادت به خریدن هدیه ندارند، او هرگز ندیده بود که پدرش برای مادرش گل بیاورد، از این رو واقعا تصور نمی‌کرد که روزهای تولد یا سالگردها اهمیت دارند.
    هدیه، برای بسیاری از زن‌ها نشانه آن است که (تو باارزش هستی) و هدیه ندادن به این معنی است که (تو بی‌‌ارزش هستی.)

منبع :چراغ دل زنت را روشن کن

تذکر: عکس جنبه تزئینی دارد


  
  

                                 گران ترین قصرهای هنری


    
    
    دنیای ستارگان دنیای عجیبی است، آنها همیشه از شهرت خود استفاده می‌‌کنند و یا اینکه همه در خیابان آن‌ها را با انگشت نشان می‌‌دهند، همین امر باعث می‌‌شود تا آنان درکانون توجهات قرار بگیرند اما دنیای عجیب‌تر زمانی برای آنان اتفاق می‌‌افتد که نمی‌‌دانند با ثروت بی‌‌حد و اندازه‌شان چه کار کنند. برای مثال شاید <دیوید بکام> و همسرش در یک آپارتمان پانصد متری هم بتوانند زندگی کنند، اما چشم و هم چشمی‌ با دیگر ستارگان فوتبالیست و سینما و دیگر شخصیت‌ها باعث می‌‌شود که آنها به جای زندگی در بزرگترین آپارتمان محل اقامتشان، در یک قصر زندگی کنند. آنچه که در ذیل خواهید دید ده خانه اعیانی - البته به جای خانه باید قصر گفت - به شخصیت‌های معروف هنری و هنرپیشگان برتر هالیوود اختصاص دارد. عجیب‌تر اینکه گرانترین قصر، 42 میلیون یورو قیمت دارد. حال ببینید صاحب این قصرها، چه کسانی
    هستند؟
    
    
    

    -1 اوپراوینفری 52( ساله)؛ معروفترین شومن برنامه‌های تلویزیونی آمریکاست. برنامه‌ای که او هر هفته اجرا می‌‌کند، 31 سال عمر دارد؛ منزل این فوق میلیونر که قیمت آن 42/5 میلیون یورو است، در سانتا باربارا کالیفرنیا است.
    
    
    

    -2 کلوین کلین64( ساله)؛ صاحب کمپانی آرایشی و تولیدات عطر و ادکلن، قیمت قصر او 30/5 میلیون یورو است، او هالیوودی نیست اما از آنجا که طراح مد و لباس است و ارتباط نزدیکی با هالیوودی‌ها دارد، به او یک هالیوودی می‌‌گویند. قصر او در حوالی نیویورک در منطقه‌ای به نام میدولند می‌باشد.
    
    

    -3 دونالد ترامپ59( ساله)؛ او از تهیه کنندگان فیلم‌های هالیوودی است که البته دستی در تمامی هنرها به عنوان تهیه کننده دارد. قصر او واقع در منطقه (پالم بیچ) فلوریدا، 25/5 میلیون یورو قیمت دارد.
    
    

    -4 جیمز برولین 66( ساله) به همراه همسرش باربارا ایترساند 64( ساله)، هتل‌های زیادی در آمریکا دارند. قصر آنان 25/4 میلیون یورو قیمت دارد که در منطقه (هاوس بلیک) در مالی بوآست.
    
    

    -5 راد استوارت 61( ساله)؛ یکی از موزیسین‌های راک معروف انگلیس است که سال‌ها در آمریکا زندگی می‌‌کند. قصر او واقع در منطقه بورلی هیلز آمریکا، 21 میلیون یورو، قیمت دارد.
    
    

    -6 شارون استون48 ( ساله)؛ بازیگر معروف سینمای هالیوود، در قصری بزرگ به قیمت 13 میلیون یورو واقع در منطقه بورلی هیلز زندگی می‌‌کند.
    
    

    -7 التون جان 59( ساله)؛ او خواننده، نوازنده و موزیسین معروف انگلیسی است که معمولا در مراسم اشخاص صاحب‌نام مملکتی در جهان برنامه اجرا می‌‌کند. او در قصر خود به قیمت 5 میلیون یورو در منطقه (دم هاوس) حوالی لندن زندگی می‌‌کند.
    
    

    -8 جان تراولتا 51( ساله)؛ بازیگر مرد سینمای هالیوود، در قصری 4/2 میلیون دلاری زندگی می‌‌کند، در تصویر، پارکینگ‌ هواپیمای اختصاصی او را می‌‌بینید، قصر اشرافی او در منطقه (او کالا) واقع در فلوریدا است...
    
    

    -9دنزل واشنگتن 51( ساله)؛ سوپر استار سینمای هالیوود است، قیمت قصر او 3/4 میلیون یورو است، این ستاره سیاهپوست سینما در منطقه بورلی پارک در کالیفرنیا زندگی می‌‌کند.
    
    


    - 10 مایکل داگلاس 62( ساله) و کاترین زتاجونز 37( ساله)؛ این زوج‌ هالیوودی در منطقه‌ هنسل کاستل در ولز انگلیس صاحب قصری به قیمت 3/2 میلیون یورو هستند.

منبع: ksabz


  
  

                                                      پارامترهای مهم در توسعه ایران
    
    
    
    در یکصد سال پیش از انقلاب معاصر ایران، درست در زمانی که جهان گام‌های بلند توسعه وانقلاب صنعتی را به عصر دیجیتالی شدن و سیطره IT پیوند می‌‌زد کشور ما در چنبره استعمار بیرونی و خیانت‌های مدیران درونی خویش غوطه‌ور بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و غالب شدن میل استقلال‌طلبی ایرانیان، دنیای تازه‌ای به روی آنان گشوده شد. اما 28 سال گذشته که زمان آن شاید نزدیک به نیمه عمر متوسط بسیاری از ایرانیان باشد، چگونه گذشته است؟ آنچه که اکنون در کشور داریم با تعداد سالهای سپری شده همگونی دارد؟ البته هشت سال جنگ تحمیل شده و توطئه های بیشماراستعمار بخش زیادی از پتانسیل‌های نهفته کشور را مصرف کرد اما حتی جنگ نیز نمی‌‌تواندتوجیه کننده وضعیت حال حاضر ما ‌‌باشد. ما نسبت به یکصد سال محرومیت خود بسیار پیشرفت کرده‌ایم اما نسبت به توانمندی‌های اسلامی و آریایی‌مان شرایط قابل قبولی نداریم چرا که حق ما بیش از اینهاست اما چرا؟ سه پارامتر زیر به بررسی این پرسش می پردازد:
    
    الف - آموزش برای کسب دانش


    کمتر کسی است که نداند ایران اکنون درحال نوزایی علمی است اما مدرک‌گرایی، فساد علمی و یک‌شبه دکتر شدن برخی از مدیران و غلو بیش از حد در برخی فعالیت‌های علمی در کنار کمی توجه به امر پژوهش و سرمایه‌گذاری نامناسب، تهدیدهای مرتبط با امر آموزش محسوب می شوند. اصولا تمامی زمینه‌هایی که ضعف‌هایی در آنها وجود دارد نظیر پایین بودن بهره مندی از حق شهروندی یا فرهنگ رانندگی و نیزکمی رعایت موازین زیست‌محیطی، ارتباط مستقیمی با فقر آموزشی ما دارند؛ یعنی پیشرفت، بدون آموزش و پرورش قوی و مبتکر ممکن نخواهد بود.حال به وضعیت وزارتخانه مذکور و شرایط معلمان جامعه توجه کنید. آنچه خوبی و بدی از جوانان و نوجوانان امروز ایران سراغ دارید محصول نظام آموزشی‌ ماست. در بسیاری از زمینه‌ها ما نمی‌‌دانیم که نمی‌‌دانیم و چون نا‌آگاهیم دلیلی برای توجه به آموزش و کسب دانش احساس نمی‌‌کنیم.
    
    ب- خانواده سالم برای جامعه سالم


    مطمئن باشید اگر خانواده سالم نداشته باشید نمی‌‌توانید جامعه سالم داشته باشید. اجازه دهید دوباره مثال بالا را تکرار کنیم. دختران و پسرانی که در سطح جامعه‌ می‌‌بینید محصول خانواده‌های ما هستند. بیشتر آنها ثمره ازدواج‌های پس از انقلاب هستند یعنی دانش‌آموزان و دانشجویان امروز ما حتی یک روز از زمان طاغوت را درک نکردند اما چرا در برخی از موارد با فرهنگ حاکم بر فضای پیش از انقلاب همگون‌تر به نظر می‌‌رسند؟ شاید علت آن باشد که در بسیاری از امور تکلیف برای خانواده‌های ما نیز معلوم نیست.دوستی می‌‌گفت: یک مطلبی درباره چگونگی شادمانی در مراسم عروسی بنویسید. بنده خدایی از همکاران ما که بسیار هم مذهبی است مراسم عروسی فرزندش به گونه‌ای رقم خورد که پدر عروس از خجالت و شرم، مجلس را ترک کرد. چرا؟ چون در طول دو دهه گذشته برای شادمانی کردن خانواده‌ها فکر نکرده‌ایم. برای مدیران ارشد ما خانواده همان است که خودشان دارند و می‌‌پسندند، در حالی که یکی از تاثیرات عصر ماهواره‌ها، تنوع مباحث مربوطه به همه اعضای خانواده در اقشار مختلف جامعه است. هرچه ضعف و کاستی در جامعه مشاهده می‌‌کنید، مطمئن باشید که چندین برابر آن در خانواده‌های ما وجود دارد. هیچ بزهکاری را نمی‌‌توان یافت که از خانواده موفقی برخوردار باشد چرا که یکی از هدف‌های تعریف شده خانواده تربیت نسل منضبط، پرکار و باایمان است.
    
    جIT - برای گردش و انتقال اطلاعات


    نمی‌‌توان رسانه‌ها را بست و مبادی ورودی و خروجی اطلاعات را محدود کرد و توقع پیشرفت و یک گام به جلو برداشتن را داشت. هزاره سوم، عصر انفجار اطلاعات است. در این شرایط محدودیت بی منطق و مغایر شاخص های جهانی و اتخاذ یک سیاست انقباضی در برابر گسترش اطلاعات، برداشتن یک گام به عقب است. اگر با خاموش کردن و یا مصادره رایانه فرزندان فکر می‌کنید که می‌‌توانید او را از رفتن به سوی آنچه که شما نمی‌‌پسندید منصرف کنید، بدانید که سخت در اشتباه هستید! چگونه می‌‌توان برای رسیدن به موفقیت امیدوار بود، زمانی که مقابل فرایند چرخش اخبار و اطلاعات محدویت قائل می‌‌شویم یکی از نشانه‌های توسعه، سنجش میزان تحمل در برابر صداهای متعدد و مخالف است. رسانه‌های دیداری، شنیداری، چاپی و دیجیتالی ابزار این گردش اطلاعات هستند. عصر پدرسالاری و مخالفت با مدرسه رفتن بچه‌ها گذشته است. فطرت بشر در جهت حقیقت‌طلبی و جستجوگری است. پس به همین خاطر انسان‌ها دوست دارند بیشتر بدانند. ظهور و بروز روحیه استعمارگری در کشورهای سلطه‌گر یکصد سال اخیر را برای کشور ما به گونه‌ای رقم زد که ما آموختیم همواره دسته دوم و در پس کشورهای صاحب تکنولوژی و دانش حرکت کنیم اما اکنون یک فرصت تاریخی برای جبران رنج‌ها و عقب‌ماندگی‌های نسل‌های گذشته‌مان ایجاد شده است. بیشتر حرف‌زدن و کمتر کار کردن موجب می‌‌شود تا ما همچنان در جا زده و فرصت تاریخی توسعه‌یافتگی را از دست بدهیم. فراموش نکنیم که بدون اهتمام به امر آموزش در سطح ابتدایی ، متوسطه و عالی، خانواده و IT ممکن نیست بتوانیم به هیچ چشم‌اندازی دست پیدا کنیم و اگر امروز کودکانمان آنگونه که می‌‌خواهیم نیستند، بدانیم که به طور یقین در یکی از این سه ضلع مثلث اسرارآمیز، ضعف داشته‌ایم


  
  
<   <<   6   7   8   9      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام دوستان با دو مطلب جدید و جذاب در خدمت شما هستم
+ سلام دوستان با دو مقاله جدید در خدمتم سر بزنید دست خالی برنمی گردید
+ سلام دوستان اگر دوست دارید در مورد سریال جومونگ اطلاعاتی بیشتر بدانید به وبلاگم سر بزنید دست خالی برنمی گردید